«نگاه منصفانه به مردم افغانستان نداشتیم»
کارگردان مستند «بند تهران » گفت: فیلمهایی که در این سالها درباره مردم افغانستان ساخته شده، غالبا نگاه منصفانهای به مردم افغانستان نداشته و بیشتر معطوف به جلب نظر جشنوارهها بوده است.
بیستودومین برنامه «مستندات یکشنبه» زیر مجموعه سینماتِک خانه هنرمندان ایران، روز یکشنبه هشتم مرداد ماه ۱۴۰۲ به نمایش مستند «بند تهران» ساخته جابر مطهریزاده محصول سال ۱۴۰۱ اختصاص داشت.
به گزارش بارز نیوز به نقل از روابط عمومی خانه هنرمندان ایران، پس از نمایش این فیلم، نشست نقد و بررسی این مستند با حضور ایلیا محمدینیا (منتقد سینما) و جابر مطهریزاده (کارگردان) در سالن استاد شهناز برگزار شد. سامان بیات نیز مدیریت این نشست را برعهده داشت.
جابر مطهریزاده در ابتدای این برنامه گفت: این اولین نمایش فیلم مستند «بند تهران» است و باید درباره پروسه ساخت آن توضیحاتی را بیان کنم. شخصا از قدیم در مدارسی که در این فیلم دیدیم، رفت و آمد داشتم و به عنوان معلم به تدریس میپرداختم. از همان زمان معضلاتی که دوستان افغانستانی داشتند برایم مسئله بود و پیش از این نیز فیلم دیگری در رابطه با مشکلات آنها برای تلویزیون ساخته بودم. در مسیر ساخت آن فیلم بود که با خانم گلی قاسمی (کاراکتر اصلی فیلم بند تهران) آشنا شدم و مسئله او برایم جدی شد. بنابراین شهریور ۹۸ پروسه ساخت فیلم را آغاز کردیم و سال ۱۴۰۱ کار را به اتمام رساندیم.
او با بیان اینکه مستند «بند تهران» مستقل و با هزینه شخصی ساخته شده، درباره چالشهای ارتباط با سوژه که از کشور افغانستان است، توضیح داد: مشکلات خیلی زیادی با کاراکتر و خانواده او داشتیم. زیرا فیلمهایی که در این سالها درباره مردم افغانستان ساخته شده، غالبا نگاه منصفانهای به مردم افغانستان نداشته و بیشتر معطوف به جلب نظر جشنوارهها بوده است. متاسفانه هنوز هم در آثاری که درباره مردم افغانستان ساخته میشود، این نگاه وجود دارد که افغانستانیها سطح سواد پایینی دارند؛ غیر قانونی به ایران آمدند و جای ما را تنگ کردهاند.
این مستندساز افزود: به همین دلیل ۷، ۸ ماه طول کشید تا بتوانیم برای فیلمبرداری به خانه سوژه راه پیدا کنیم. البته باتوجه به اینکه برادرهای خانم گلی مخالف این اتفاق بودند، ما باید قبل از ساعت ورود آنها، خانه را ترک میکردیم، بنابراین زمان خیلی کوتاهی برای فیلمبرداری در خانه داشتیم. علاوه بر این با چالشهای دیگری نیز مواجه بودیم. زیرا مدرسه درون فیلم به صورت خودگردان اداره میشد و مجوز آن مشکلاتی داشت.
ایلیا محمدینیا در ادامه این نشست صحبتهای خود درباره مستند «بند تهران» را اینطور آغاز کرد: به این اثر انتقاداتی دارم اما با وجود این علاقمندم که در ابتدا به بخشهای جذاب فیلم بپردازم. فیلم درباره بازیگر تئاتری است که در کنار افراد دیگری در حال تمرین نمایشی است. علاوه بر این با داستانی مواجهیم که از زبان شخصیت گلی روایت میشود و ما آن را میبینیم.
او ادامه داد: نمایش درون فیلم درباره یک عاشق به نام جلیل است که حس مثبتی به آن وجود دارد و کاراکتر درون فیلم نیز علاقمند است که با او ادامه دهد و به ازدواج برسد اما در فرهنگ افغانستان دچار طالبان و فرهنگی که از گذشته در افغانستان در جریان بوده، نگاه مثبتی به زن (برای زندگی آزادانه) وجود ندارد.
این منتقد در ادامه بیان کرد: چیزی که در فیلم دوست داشتم، این بود که فیلم با نمایش، داستان خود را تمام میکند. فیلم میگوید زنان افغان اگر در جهان واقعی نمیتوانند به آن چیزی که فکر میکنند برسند اما این اتفاق در دنیای نمایش برایشان محتمل است. به همین دلیل نمایش برای آنها جذاب است. آنها در نمایش میتوانند همهچیز را تغییر دهند و رویای خود را ببینند. اما آنچه که روزگار مینویسد با آنچه که در نمایش اتفاق میافتد، تفاوت زیادی دارد. این اتفاق خوبی بود که کارگردان به درستی از آن استفاده کرده تا معنا را به مخاطب خود منتقل کند.
محمدینیا در ادامه صحبتهایش گفت: البته بعد از اتمام نمایش، ما سکانسی داریم که فکر میکنم میتوانیم آن را حذف کنیم. پیش از جلسه به آقای مطهریزاده گفتم که متاسفانه اغلب کارگردانهای ما فکر میکنند که مخاطب متوجه منظور آنها نشده و به همین دلیل سکانسی اضافه میکنند تا منظور خود را به خوبی برساند اما این جنس از مخاطبان که به تماشای سینمای مستند میآیند، آگاهند که قرار است چیزی به آنها اضافه شود. از این رو منظور را تا همان سکانس نمایش متوجه میشوند و نیازی به سکانس اضافه نبود.
او با انتقاد از عنوان این فیلم بیان کرد: بعد از تماشای این فیلم، مشکلم با عنوان آن که «بند تهران» است، آغاز شد. عنوان، کلید ورود به فیلم است و «بند تهران» چند معنا را به ذهن شما متبادر میکند. بند در معانی اخیر خود به گروه موسیقی گفته میشود. همچنین معنی سد و حصار را نیز میدهد. چیزی که احساس کردم کارگردان در این فیلم دنبال آن است، همان حصار تهران است. متاسفانه ما گاهی برای اینکه از افغانستانیها حمایت میکنیم، یک هاراگیری نیز انجام میدهیم که شخصا موافق آن نیستم.
این منتقد سینما ادامه داد: در همین شهر تهران حدود ۴، ۵ میلیون مهاجر افغانستانی در حال زندگی در همین شرایط سخت هستند که همگی در حال تجربه آن هستیم. در نتیجه قائل به این نیستم که خیلی در حق آنها اجحاف میشود. چون به هر حال ما در آلمان و اروپا زندگی نمیکنیم که همه چیز مهیا باشد. محدودیتها برای شهروندان ایرانی هم وجود دارد و همگی آن را حس کردیم. به همین دلیل خیلی موافق عنوان این فیلم نبودم.
محمدینیا در بخش دیگری از صحبتهایش با اشاره به کپشن ابتدایی فیلم گفت: در کپشن اولیه اثر نیز کارگردان، فیلم را تقدیم به زنانی کرده است که به گفته او برای آزادی زندگی از چنگال تحجر میکوشند. آیا انصافا دختر درون فیلم نماینده زنانی است که تلاش میکنند تا معضلی را حل کنند؟ من بیشتر او را دختری دیدم که مرتبا در حال غر زدن است. ما از او تلاشی ندیدیم که منتج به نتیجه شده یا نشده باشد.
او در ادامه افزود: در بخشی از فیلم به برادرش میگوید که تا پای جان پای این موضوع میایستم ولی در فیلم نمیبینیم که حتی تا سر کوچه خود برای این موضوع بایستد. او در فیلم یک بازنده است. آیا همدلی لازم از سوی مخاطبان با این کاراکتر که سوژه مستند پرتره است اتفاق میافتد؟ برای شخص من خیر.
این منتقد سینما در ادامه عنوان کرد: متاسفانه ما خیلی حضور کارگردان را در فیلم حس نمیکنیم. مشکل اساسی به این مربوط میشود که احتمالا فیلم آن چیزی نیست که مد نظر کارگردان اثر بوده باشد. البته میتوانم درک کنم که برادرهای این دختر خیلی مخالفت کردند و به همین دلیل ما درباره سوژه تقریبا هیچ چیز نمیدانیم. با وجود این، تماشاگر حق دارد از کارگردان بپرسد که چرا من از خانواده این دختر هیچ چیز نمیدانم؟
مطهریزاده در پاسخ به نقدهای مطرح شده گفت: در مورد اسم فیلم حرف خاصی ندارم. شخصا خیلی اسمهای خوبی انتخاب نمیکنم و این ضعف من است. در مورد بحثی که درباره ۴، ۵ میلیون مهاجران افغانستان مطرح کردید، باید بگویم شخصا افغانستانیها را مهاجر نمیدانم. مگر چند سال است که افغانستان از ایران جدا شده است؟ فکر میکنم تفاوتی بین افغانستانی و سیستانی وجود ندارد. آنها از لحاظ فرهنگی و زبانی برادران ما هستند.
او در ادامه افزود: درباره کپشن نیز باید بگویم قصدم از نوشتن آن این نبود که شخصیت خانم این فیلم را به عنوان نماینده زنان تلاشگر معرفی کنم. درباره اینکه چرا از شخصیت گلی اطلاعات نداریم نیز باید بگویم خیلی برایم مهم نبود. چون قصدم این نبود که پرتره او را بسازم. ما در این اثر بخشی از زندگی یک آدم که با این مشکل مواجه شده را میبینیم و فکر میکنم تا این حد اطلاعاتی که در فیلم مطرح میشود، کافی است.
این مستندساز با تاکید بر محدودیتهای موجود برای دخترانی که در نقاط مختلفی از ایران زندگی میکنند، بیان کرد: شخصا خیلی به قومیت شخصیت گلی کاری ندارم، زیرا همین اتفاق برای دخترانی در سیستان، اهواز و کردستان و… در حال رخ دادن است. درباره تلاشهایی که این دختر نمیکند نیز باید بگویم، تنها کاری که از دست او بر میآید این است که یک نفر از خانواده را راضی کند که با او بیاید. در واقع مشکل او با خانوادهاش است.
مطهریزاده در ادامه عنوان کرد: تنها کار گلی این است که اطرافیان خود را مجاب کند و به آنها بگوید که در چه شرایطی است و به کمک آنها نیاز دارد. در نتیجه تلاش او در همین جهت است. انتظار شما چیست؟ شخصا در این مسیر با خیلی از افغانستانیهای دیگر آشنا شدم که بعد از یکی دو بار نه شنیدن، تسلیم شدند ولی همین که این شخصیت تسلیم نمیشود و ادامه میدهد و درس خود را با هزار مکافات میخواند، یعنی تلاش خود را کرده است.
محمدینیا در ادامه پاسخ داد: بحث تلاش نکردن دختر را همسو با کپشن ابتدایی فیلم مطرح کردم. چون مخاطبی که این کپشن را میخواند، به دختر دیگری غیر از سوژه مستند نگاه نمیکند و از این رو انتظار او برآورده نمیشود.
او در بخش دیگری از صحبتهایش به نحوه برقراری دیالوگ بین شخصیت گلی و مادر اشاره کرد و گفت: دیالوگهایی که دختر در فیلم مطرح میکند، در سطح و اندازه او نیست. در واقع دیالوگها خیلی رسمی بیان میشود. وقتی به صحبت او با مادرش نگاه میکنیم، این موضوع کاملا مشخص است. آیا وقتی ما در حال صحبت با مادرمان هستیم، اینطور صحبت میکنیم؟
این منتقد سینما ادامه داد: به هر ترتیب ما در یک فیلم مستند انتظار صمیمیت بیشتری بین دختر و مادر را داریم. اما با این نحوه از دیالوگ گفتن، گویی دختر در حال توضیح به مخاطب است. شاهد این مثال سکانسی است که دختر در جایی شروع به حرف زدن به صورت رسمی میکند و اصلا مشخص نیست که با چه کسی در حال صحبت است.
مطهریزاده در پاسخ بیان کرد: این یک ایراد تدوینی است که در یکی از سکانسها اتفاق افتاده است. شخصیت گلی در آن سکانس در حال صحبت با من است. آن سکانس اضافه است و باید حذف شود.
محمدینیا در ادامه صحبتهایش خطاب به مطهریزاده گفت: این شجاعت شما ستودنی است. در این سالها کارگردانهای بسیاری دیدم که به در و دیوار میزنند تا ایراد فیلم را نپذیرند. قطعا آقای مطهریزاده فیلمهایی به مراتب بهتر از این اثر خواهند ساخت. زیرا ایشان برایشان مهم است که نقدی که با دلیل مطرح میشود را بپذیرند.
در ادامه جلسه به حاضرین واگذار شد تا پرسش، نقد و نظر خود را مطرح کنند.
انتهای پیام