امیر سرتیپ خلبان آزاده محمد صدیق قادری ۱۰ سال از زندگی خود را در اسارت رژیم بعث عراق گذرانده که در ادامه خاطراتی از دوران اسارت او میخوانید.
سرتیپ قادری میگوید که متولد سال ۱۳۳۲ در سنندج است و در ۲۳ سه سالگی خلبانی را در آمریکا تمام کرده و به ایران بازگشته است.
این خلبان آزاده میگوید: جنگ که شروع شد ۲۵ سال داشتم و با جان و دل پروازهای خود را شروع کردیم که در یکی از پروازها و درحالی که فقط ۹ روز از جنگ گذشته بود، هواپیمای من را در خاک عراق زدند.
سرتیپ قادری در ادامه گفت: این اتفاق در سی و سومین ماموریت بنده و درحالی که پالایشگاه الدوره را مورد اصابت قرار دادیم رخ داد و به این صورت بود که روی بغداد ماموریت داشتیم، اما توسط موشکهای سام ۷ مورد هدف قرار گرفتیم و درست بر فراز بغداد از هواپیما به بیرون پریدیم.
این خلبان آزاده در ادامه توضیح میدهد: نفر اولی که بالای سرم رسید با بیل به سرم زد، نفرات بعدی چندجای بدنم را شکستند و به مدت ۱۰ سال، اما ۱۴ روز کمتر اسیر بعثیها شدم که در این مدت ما را تحت فشار میگذاشتند که مصاحبه کنیم و متنی را جلوی ما میگذاشتند که از اول تا آخر آن فحش بود، اما واکنش ما به آنها فقط خنده بود و خندهمان میگرفت که البته آنها هم در تلافی هر دو دست مرا همان لحظه شکستند.
سرتیپ قادری توضیح میدهد که به بعثیها گفتم که من یک افسر خلبان ایرانی هستم و نام من هم مشخص است و غیر از این هم چیزی ندارم به شما بگویم، اما برادر صدام به من پیشنهاد داد که اگر با عراق همکاری کنم من و خانواده ام را در هر کشور اروپایی و با نام و پاسپورت دیگری اقامت خواهیم داد و من هم گفتم جرم منی که امروز مقابل شما نشستم فقط دفاع از وطن است و هیچ حرفی برای گفتن ندارم و این اولین و آخرین بازجویی من در عراق شد.
این خلبان آزاده ادامه داد: روزی که اسیر شدم متاهل بودم و فرزند ۱۶ ماهه داشتم و وقتی برگشتم ۱۳ ساله بود و در مدت اسارت حتی یکبار هم نگذاشتند با خانواده خود صحبت کنم، اما روزی که آزاد شدم و به خاک ایران رسیدم مقدسترین لحظه زندگی من بود و خم شدم و خاک وطنم را بوسیدم.
او در پایان نیز گفت: دوست دارم آقایانی که نه در جبهه بودند ونه رنگ جنگ را دیدند این را بدانند که اگر خلبانان نبودند نیروهای عراقی شاید تا چند روز اول تا تهران هم پیشروی میکردند و این افتخار ماست که جلوی نیروهای بعثی را گرفتیم که در تاریخ نیز ثبت شده است.