پادشاه تو هستی امیر حسین
سعید آقایی؛ نه، این یک مبارزه واقعی نبود. این یک جنگ تمام عیار محسوب می شد که حریف برای پیروز شدن در آن دست به هر کاری زد. حریفی که مثل یک زخم خورده پس از باخت در فینال رقابتهای جهانی در بلگراد تمام روزها را دوره کرده بود تا دوباره مقابل پادشاه ایرانی بیایستد و انتقام بگیرد. یک انتقام بد و زشت. گویی پسر ایرانی مرتکب قتل شده بود و کشتی گیر گرجی می خواست انتقام یک قتل را بگیرد.
سوت داور که به صدا درآمد، گنو شروع کرد. ضربات پی در پی و عامدانه به سر و صورت امیرحسین و خم کردن انگشتان پادشاه ایرانی. گویی آمده تا دعوا کند و بگوید هدف کشتی و رقابت نیست. امیرحسین چندین بار به داور اعتراض کرد که حریف به جای سرشاخ شدن، عمدی می زند اما داور تنها به یک تذکر ساده اکتفا کرد. نتیجه رفتارهای کشتی گیر گرجی، از دست رفتن تمرکز زارع بود تا ستاره ایرانی ناگهان کنترل مسابقه را از دست داده و در یک چشم بهم زدن 10 امتیاز عقب بیفتد.
در وقت دوم تاکتیک حریف گرجی تغییر کرد. این بار برای سرد کردن حریف ایرانی به بهانه مصدومیت لحظه به لحظه روی تشک دراز کشید و به خود می پیچید، گویی مار زنگی او را نیش زده! هر زمان که موتور زارع روشن می شد تا اختلاف زیاد 10 امتیازی را جبران کند، پتریاشویلی روی تشک دراز می کشید تا کشتی از تب و تاب بیفتد. تاکتیک کثیفی که بالاخره نتیجه داد و کشتی گیر گرجی طلا را از چنگ پادشاه ایرانی بیرون کشید.
شادی پایانی پتریاشویلی کلکسیون رفتار شنیع او را کامل کرد. آنجا که رو به امیرحسین تاج پادشاهی را بر سر خود گذاشت که اشاره ای طعنه آمیز به شادی زارع بعد از فینال جهانی بود که شیر ایرانی پس از قهرمانی رو به دوربین ها تاجگذاری کرد و گنو با حالت تمسخر شادی ستاره بازنده ایرانی ریشخند کرد.
کشتی گیر گرجی بالاخره طلا گرفت؛ طلایی که البته بیشتر رنگ زرد، رنگ لجنی داشت چرا که از دل منجلاب بیرون آمده بود!
253 251