درباره «بی بدن» و «قویدل»/ پروندههای واقعی، اشکها و لبخندها
در دو سال گذشته، اغلب آثار جدی سینمای ایران در اکران، حریف کمدیها نشدهاند. در میان آثار اکران شده، کمدی «فسیل» به دلیل فضای متفاوت و استفاده جذاب از حال و هوای دهه ۵۰ و ۶۰ و به یمن حضور بهرام افشاری، فروشی خیره کننده داشت و بقیه کمدیها که اغلب آنها به واسطه حضور پژمان جمشیدی، مخاطب جذب کردند، تکرار مکررات و فاقد هر نوع، نوآوری بودند. نوروز امسال، «بی بدن» (مرتضی علیزاده) روی پرده رفت.
فیلمی تلخ و بر اساس یک ماجرای واقعی که علاوه بر استفاده از حضور الناز شاکردوست و پژمان جمشیدی، بخشی از مخاطبش را مرهون جنجالهایی است که بازیگر نقش اصلی و تهیهکننده در جشنواره فجر کلید زدند، اما بیانصافی است اگر امتیازهای «بی بدن» را فقط پای این حاشیهها بگذاریم. اتفاقا الناز شاکردوست بازی درستی در این فیلم دارد و موضع فیلمساز نسبت به بررسی یک رویداد و توجه به ماجرای قصاص، بدون بازیهای رسانهای و احساساتی، قابل توجه است. علیزاده در نخستین فیلمش، تلاش کرده برخلاف جریان موجود شنا کند، تن به ابتذال بازار نداده و با پرداختن به یک قصه زنانه، با حال و هوای جامعه همراهی کرده است. «بی بدن» بدون این که شعار بدهد، فیلمی جدی است، فیلمی کامل و بدون ایراد نیست، اما نیاز امروز جامعه ما ساخت چنین آثاری است. کاظم دانشی که پیشتر در فیلم ستایش شده «علفزار» استعدادش را نشان داده بود، شخصیت موثر «بی بدن» است، میتوان منتظر فیلم بعدی علیزاده بود ولی تا همین جا هم، او یکی از استعدادهای سینمای ایران در یکی دو سال گذشته است.
استقبال از نمایش «بی بدن» و فروش خوب فیلم، (فیلم پس از تمساح خونی در رده دوم جدول است) نشان میدهد بر خلاف جو موجود، فیلمهای اجتماعی میتوانند پرفروش باشند. «بی بدن» در حالی فروخته که فیلم خوب هومن سیدی (خشم و هیاهو) نوروز ۹۵ اکران شد و با وجودی که مانند «بی بدن» اشاره ای به یک رخداد واقعی داشت، در گیشه شکست سنگینی خورد. توجه به «بی بدن» توجه به سینمای جدی و آبرومندی است که این روزها، حیاتش را سینمای کمدی مختل کرده است.
در حالی که جریان اصلی سینمای ایران، می کوشد مخاطب جذب کند، در گروه «هنر و تجربه»، مستند «قوی دل» روی پرده رفته. فیلمی که در هفدهمین جشنواره «سینماحقیقت» نمایش داشته و جایزه بهترین مستند از دید تماشاگران، بهترین مستند جایزه آوینی و جایزه ویژه هیات داوران را دریافت کرده است. علی فراهانی صدر کارگردان جوان این مستند است که یک وجه مشترک با «بی بدن» دارد.
«قوی دل» مانند «بی بدن» بر اساس پرونده ای واقعی ساخته شده، احمد قویدل، شخصیت اصلی فیلم درگیر پرونده خونهای آلوده میشود، اما یک تنه مبارزه کرده و در نهایت، پیروز پرونده میشود. نکته جالب در فیلم، ساختار بازیگوشانه و طنزآمیز نیمه نخست فیلم است، فراهانی صدر، به روایت یک قصه تراژیک پرداخته و با وجود وفاداری به سینمای مستند و عناصرش، فیلمی مخاطب پسند ساخته است. «قوی دل» را مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی تهیه کرده و سیمرغ بلورین بهترین مستند جشنواره فیلم فجر را هم دریافت کرده است. همان قدر که تماشای «بی بدن» تکان دهنده و اثرگذار است، دیدن «قوی دل» در کنار تاثیرگذاری، امیدبخش است. جهانی که فیلم ترسیم میکند، با وجود تیرگی و دشواریهایش، میتواند تغییر کند،اگر همه ما انگیزه و شور و عشق احمد قوی دل را داشته باشیم.
۲۲۰۵۷