سینما

من نمیخوام با ایدز بمیرم!/ جسور در محتوامحوری، بازیگوش در فرم‌گرایی

داستان مستند قوی دل محصول مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی، در دو جهت پیش می‌رود: نخست راوی زندگی ماجرای خون‌های آلوده فرانسوی به ایران است و سپس تلاش‌های رئیس انجمن هموفیلی‌ها با نام احمد قوی‌دل را به تصویر درآورده است که همزمان و به طور موازی این دو روایت پیش می‌رود و در لحظاتی آنقدر جذاب و گیرا می‌شود که چشم برداشتن از این روایت نفس‌گیر، سخت می‌شود.

فیلم با مقدماتی از زندگی فردی و شغلی قویدل آغاز می‌شود اینکه با چه مشقتی نمایشگاه عکس زده و خانواده‌اش را با وجود زرتشتی ، بیوه ، هموفیلی و بچه دار بودن همسرش، متقاعد کرده که به خواستگاری بروند؛ از همین جا است که با آدم مُصر و جسوری روبرو می‌شویم که اگرچه هیچ ادعایی ندارد و در ظاهر به هیچ وجه به نظر نمی‌رسد که اینچنین شمایلی داشته باشد، اما در باطن فردی بسیار پیگیر، جسور، شجاع، دغدغه‌مند و شریف است که قرار است یک پرونده مهم اجتماعی و حقوقی در ایران یعنی پرونده داروهای آلوده فرانسوی به ایران را پیگیری و به نوعی مدافع و نماینده خانواده‌های بیماران باشد.

پرونده داروهای آلوده فرانسوی به ایران، به زغم فیلمساز و پژوهش‌گران این فیلم از جمله مهم‌ترین پرونده‌های قضایی تاریخ معاصر ایران است که به موضوع ورود داروهای آلوده به ایراناز سوی کشور فرانسه اشاره دارد و فیلم قوی دل سعی دارد در حین معرفی احمد قوی دل، این پرونده مهم را از زبان او روایت کند تا جایی‌که در برخی اوقات داستان احمد قویدل و داورهای آلوده در هم تنیده و برخی اوقات یکی بر دیگری می‌چربد تا مخاطب از دو جهت همراه و سمپات با مستند شود: نخست تلاش‌های رئیس انجمن هموفیلی ایران برای احقاق حق بیماران و دوم، موضوع و چند و چون داروهای آلوده فرانسوی که از ب بسم‌الله تا نون پایان آن در این مستند به تماشاگر معرفی و تبیین می‌شود.

قوی‌دل علاوه بر جذابیت‌هایی که در پرداخت و انتخاب یک موضوع بکر و کاربردی در تاریخ مستندسازی ایران داشته، به خوبی گواه این است که سینمای مستند چه ظرفیت‌های بالا و مغفولی دارد که از یک سو می‌تواند بسیاری از موضوعات و ماجراهایی که در سینمای داستانی نقل شده یا قابل به تصویر کشیده شدن نیست را به نمایش در آورد و از سوی دیگر قادر است بخش مهمی از مشکلات اجتماعی، سیاسی جامعه امروز ایران که مغفول و مهجور مانده شده را زنده و به تصویر بکشد و بتواند برای پیش‌گیری از مشکلات مشابه نقش آفرینی کند.

شاید در کنار امتیازاتی که برای قوی دل ذکر شد و انصافا مشخص است که ماحصل ماه‌ها پژوهش، رایزنی و تلاش برای به سرانجام رسیدن است و سازندگان برای نما به نما و تمامی دیالوگ‌ها و مونولوگ‌های آن برنامه و فکر داشتند، این ایراد را گرفت که علی فراهانی صدر در کنار جذابیت‌هایی که به واسطه خلاقیت‌هایش در اجرا و کارگردانی اثر داشته باعث شده لحن فیلم در کُلیت نامشخص جلوه کند و مستند مدام میان طنز و جدی، رئال و خیال حرکت کند و تلاش فیلمساز برای جذاب کردن انبوه گفته‌های احمد قوی‌ دل، اگرچه در برخی مواقع باعث شده روایت دچار ملال و خستگی نشود اما در برخی اوقات نیز یک دستی و جدیتی که برای پرداخت چنین موضوع مهمی را از آن انتظار داریم، نداشته است.

پایان‌بندی قوی دل نیز می‌تواند تیرخلاص و ضربه نهایی را به تماشاگر بزند جایی‌که احمد قوی‌دل خیلی خونسرد و آرام از متضرر شدن میلیاردی ایران در ماجرای خون‌های آلوده می‌گوید و تاکید دارد که این پول‌ها در حالی از بیت‌المال به بیماران داده شده که تمام کشورهای دنیا از فرانسه غرامت دریافت کردند و کشور ما از پیگیری و احقاق حق خود به هر دلیل بازمانده است!

در مجموع، قوی‌دل را باید از مستندهای خوب جشنواره هفدهم حقیقت برشمرد که به جهت بکر و تازگی سوژه و پرداخت جسورانه‌ای که از آن شده حایز توجه و حتی جایزه‌ است هرچند ایرادات فرمی و بازیگوشی‌های فیلمساز آن را در حد یک مستند بی‌اشکال و درجه یک از نظر فرمی ارتقا نداده است.

۲۴۵۲۴۵

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا