ورزشی

قصه سیلی خوردن مجاهد خذیراوی از بلاژویچ

ریحانه اسکندری: مجاهد خذیراوی یکی از بازیکنانی بود که بلاژویچ علاقه خاصی به او داشت.این اتفاق بر کسی پوشیده نیست.خذیراوی هم خبر درگذشت سرمربی سابقش را نشنیده بود.وقتی متوجه شد برای چند ثانیه سکوت کرد و سپس گفت:«پدرم رفت.هر چیزی از بلاژ بگویم همه اش خاطره است.من واقعا مثل پسرش بودم و او هم مثل پدرم.حتی بچه های تیم ملی هم می گفتند.من سال ها قبل پدرم را از دست دادم و حالا پدر دومم هم از بین ما رفت.سخت است و واقعا شوکه شدم.»

مجاهد با بیان اینکه می دانسته بلاژ مریض است ادامه داد:«خیلی وقت بود که با او صحبت نکرده بودم اما می دانستم که مریض است.همیشه در گوشه ای از ذهنم او را به یاد داشتم.بلاژ در حق زندگی من خیلی لطف کرد.من واقعا دوستش داشتم و برایش احترام زیادی قائل بودم.»

مجاهد خاطره گم شدن پاسپورتش در فدراسیون و اصرار بلاژویچ برای بردن او به اردوی اسلواکی را تعریف می کند و ادامه می دهد:«یک بار پاسپورتم را در فدراسیون قایم کرده بودند.بلاژ می گفت هر طور شده تو باید پاسپورت را پیدا کنی و به اردوی اسلواکی بیایی.بلیت هم برای من خریده بودند اما معلوم نبود چه کسی پاسپورت من را پنهان کرده بود.ساعت 2 رفتم فرودگاه و بلاژ گفت پاسپورتت کو؟خب نداشتم.یک چک زد توی صورتم که علی دایی آمد و گفت چرا می زنی؟گفت برو دنبال پاسپورتت و هر طور شده برگرد.»

خذیراوی ادامه داد:«خلاصه رفتم فدراسیون و هر طور شده پاسپورتم را پیدا کردم.می گفتند اشتباهی در کشوی دیگری بوده و …با علی دایی تماس گرفتم و گفتم پاسپورت پیدا شد.بلاژ همه جوره پای من ایستاد.شما فکر کنید معمولا لیست تیم های ملی با گلرها شروع می شود اما در زمان بلاژ او اسم من را قبل از برومند،طباطبایی و فنایی می داد.همه چیز بلاژ برای من خاطره است.خدا رحمتش کند.»

251 251

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا