موضوعی که این روزها بعد از فوت مهسا امینی اتفاق افتاده و از نظر شدت فراز و فرودهای هم داشته، ولی وجه مشخصه آن بعد از ابتدای روزهای اول اعمال خشونت، تخریب، تحقیر، و.. بوده و هست. حتی چهره نظامی شهرها با لباسها و ابزارهای خاص، سر و صداهای گاه و بیگاه، تخریب اموال عمومی، کشته شدن افراد از هر دو طرف درگیر این اعتراضات اجتماعی، فوت کودکان و افراد زیر ۱۸ سال، یادداشتهای تند و حاوی بار خشونت و… همه و همه تاثیرات منفی و مخرب کوتاه مدت و میان مدت و بلند مدت خود را خواهند داشت.
حتی اگر برخی از این پیامدها نشانههای فوری ظاهری نداشته باشند ولی حتما در یک جای از زندگی افراد و مردم خود را به شکل یا شکلهای نشان خواهد داد. گاهی اوقات تا متوجه این نشانهها و پیامدها بشویم آثار مخرب آن مزمن هم خواهد شد که دیگر شاید نتوان کاری برای بهبود وضعیت و شرایط انجام داد.
افزایش فاصله بین مردم و حاکمیت، افزایش اختلالات روانی و اجتماعی، نفرت افکنی، افزایش حس انتقام گیری و حتی اقدام مکرر، احساس نامیدی، تاثیر پذیری مخرب کودکان و نوجوانان از خشونتها در جامعه و محیطهای عمومی و اجتماعی و حتی خانواده، بدبینی بین مردم مدیران در یک جامعه یا سازمان، و… از جمله پیامدهای منفی خشونتهای مختلف از جمله خشونتهای اجتماعی است.
به عنوان یک مددکار اجتماعی میخواهم اشاره کنم که زخم خشونتهای اعمال شده یا زخم مشاهده رفتارهای خشونت آمیز خیلی زود ترمیم نمیشود و بهبود پیدا نمیکند. آثار این خشونتها در ایفای نقش اجتماعی دیگر افراد هم تاثیر منفی می گذارد. اعمال رفتار خشونت آمیز یک معنی ساده دارد و آن این است که زبان هم را نمیفهمیم یا نمیخواهیم زبان هم را بفهمیم و حقوق افراد برای خشونت ورزان اهمیت ندارد. طبیعتا در چنین شرایطی نه تنها اختلافات حل نخواهد شد بلکه ادامه دارد خواهد شد که مزمن شدن آن هم خطرات جدیتری به دنبال دارد. پس خشونت نورزیم تا خشونت نورزند.
رییس انجمن مددکاران اجتماعی ایران*
۴۷۴۷