ریزهکاریهای اجرایی یاغی
شخصیتمحوری و قهرمان این سریال، یک جوان آرزومند، پر انرژی و عاشق است که تلاش میکند خودش را از بحرانهای زندگیاش رها کند. جاوید، تسلیم شرایط زندگی نیست و در تلاش برای تغییر آن است. در جریان قصه، اتفاقاتی برایش میافتد که بستر درام را تشکیل میدهد. قهرمان یاغی باید موفق باشد و سرانجام خوب و خوشی داشته باشد. زیرا همه توان خودش را در این مسیر صرف میکند.
بنا بر مد سینمای اجتماعی این دوران، آثار نمایشی، شخصیتهایی را که تماشاگر آرزو میکند به رستگاری برسند، در تنگنای حادثههای ناگوار به نابودی میکشانند. امیدوارم در ادامه داستان یاغی، چنان سرنوشتی برای جاوید قهرمان تدارک ندیده باشند. البته موسیقی عنوان بندی (تیتراژ) سریال، نوید پایان خوش حماسی میدهد و من کم و بیش از عنوان بندی کار، این را برداشت میکنم که از یک فضای غم انگیز (تراژیک)، کمکم به حماسه میرسد و با صدای ضرب زورخانهای که در پایان موسیقی متن نواخته میشود، مسیر غم انگیز را به سمت حماسه سوق میدهد.
محمد کارت، نشان داده که جوان با استعدادی است که قواعد سینمای حرفهای را خوب میشناسد. حرفهای به این معنا که قاعده فیلمسازی را طوری رعایت کند که اثر با مخاطبش ارتباط برقرار کند.
یکی از نکات قوت سریال، ریزهکاریهایی در کارگردانی سریال است. کار قابلتوجهی که این کارگردان انجام داده، در کنار تصویربرداری خوب، استفاده از سایه روشن است. این بارقههای نور در حساسترین لحظههای فیلم، خودی نشان میدهد. در واقع، زاویه دوربین و جهت تابش نور به گونهای است که چشم ما روشن میشود به این که زندگی، آنقدرها تلخ و تاریک نیست. کار با سایه روشن در این سریال به عنوان یک فرم و یک تکنیک چشمگیر، توجه من را جلب کرد.
نکته دیگر، شخصیتپردازی خوب در این اثر است. وقتی به شخصیتها خوب پرداخته شود، خواهناخواه بازیگر هم آن را خوب بازی میکند. مثلا برای نیکی کریمی که در این سریال یک چهره دیگری از خودش نشان میدهد، میتوان گفت در کنار توانایی خوبش در بازیگری، شخصیت (کاراکتر) است که او را جلوهگر میکند. در واقع اینکه میبینیم چهره نیکی کریمی از یک زن عروسکی تبدیل به چهرهای شده که خشونت و سرخوردگی در رفتار و نوع بازیاش نمایان است، از شخصیتپردازی خوب آن میآید.