چراغ فعالیتهای خیرخواهانه کوچکترین قهوهخانه جهان که در یکی از گذرهای بازار بزرگ تهران، جا خوش کرده مانند گذشته همچنان روشن است.قهوهخانهای که «حاج علی درویش» حدود سال ۱۲۹۷ راهاندازی کرد و روزانه پذیرای بسیاری از بازاریان و مشتریان ایرانی و خارجی است.
تاریخچه احداث و فعالیت قهوهخانهها در ایران به دوره حکومت صفوی و شهرهایی مانند اصفهان، تبریز، قزوین و تهران بازمیگردد. آن زمان که نوشیدن چای و قهوه بعد از اعیان و اشراف درباری، بین رعیت و مردم عادی نیز طرفدار پیدا کرد و بتدریج این گرمنوشهای خوشمزه، پای ثابتِ بساط پذیرایی گعدهها و دورهمیهای قهوهخانهای محسوب شد. این میان، قهوهخانهها خیلی زود به نهادی سنتی و اجتماعی تبدیل شدند که بسیاری از تعاملات و اتفاقات مهم دورههای گوناگون در آنها شکل میگرفت. در گذر زمان، جایگاه این نهاد و صنف ارتقا یافت. به گونهای که هر پدیدهای در مواجه و نزدیکی با فضای اجتماعی و کارکرد هویتی قهوهخانهها، آثار و دگرگونیهایی را همراه داشت و منشا، تحول درنظر گرفته میشد.
قصههای خواندنی تهران را اینجا دنبال کنید
داستان مینیمالترین قهوهخانه جهان
تصور کنید به این ویژگیهای مهم و اثربخش قهوهخانهها، ویژگی «کوچکترین در جهان» را نیز اضافه کنیم. آن وقت است که سَر از قهوهخانه ۲ متری «حاج علی درویش» (مهبوتیان) در گذر بزازها در میآوریم. قهوهخانهای که ابتدا ۲ دهانه داشت و مساحتش به حدود ۱۰ متر رسید. داستان این قهوهخانه مینیمال را باید از حدود سال ۱۲۹۷ آغاز کرد. آن زمان که سندش با پرداخت ۲۰ هزار تومان به نام «حاج محمد حسن شمشیری» (چلو کباب شمشیری) ثبت شد. اما دیری نپایید که با وقوع جنگ جهانی اول، اوضاع اقتصادی بسیاری از مردم و بازاریان برهم ریخت و دخل و خرجها، دیگر باهم نخواند. این زمان بود که حاج حسن، قهوهخانهاش را به حاج علی مهبوتیان همدانی معروف به حاج علی درویش فروخت. سال ۱۳۴۰ بود که تابلوی دست نوشته «قهوهخانه علی درویش» سر در این قهوهخانه که دیگر مساحتش به ۲ متر میرسید، نصب شد.
صندوقی به نام مولا
از همان سال، حاج علی، با رویگشاده، رهگذران بازار را به چای لبسوز و قند پهلو، مهمان کرد. استکانهای کمر باریک با آن نلبکیهای دور طلایی که گاهی به سفارش مشتری، تکهای نبات زرد یزد داخلش انداخته میشد. آوازه رویگشاده و چای اعلای حاج علی به گوش همه بازاریان و بازارگردان رسید. طوری که هر روز بر تعداد مشتریهای قهوهخانه افزوده شد. از این رو، حاج علی که روزگار جوانیاش را در گود زورخانه گذرانده بود و با مسلک پهلوانی خو گرفته بود، تصمیم گرفت به رسم همان پهلوانهای خوش مَرام، صندوق گلریزانی در قهوهخانهاش دایر کند. صندوقی که بعدها به صندوق «مولا» شهرت یافت و مشتریها، بیشتر به شوق پول انداختن در صندوق و سهیم شدن در امور خداپسندانه آن، پیش میآمدند.
ناگهان، شهرت ملی و بینالمللی
قیمت هر استکان چای مشخص بود و مشتریها اغلب بعد از مطلع شدن از فعالیت صندوق مولا، آن مبلغ مشخص را به توان بضاعت مالیشان میرساندند و میگفتند: «اضافهاش، سهم صندوق مولاست» بعد، این دعای خیر حاج علی بود که بدرقه راهشان میشد تا نوبت و مجالی دیگر که باز هم به بهانه عطر و طعم چایِ قهوهخانه کُنج و دِنج او، قصد «مهربانی کردن» کنند. اواخر دهه ۸۰، قهوهخانه حاج علی درویش به یکی از مهمترین و جالبترین توقفگاهها برای گردشگران داخلی و خارجی (تورهای تهرانگردی) و همچنین افراد سرشناسِ عرصههای مختلف اجتماعی، فرهنگی، هنری و حتی سیاسی تبدیل شد. توقفگاه و پاتوقی که هویت تاریخی آن سال ۱۳۹۵ از سوی سازمان میراث فرهنگی، بعد از تایید به ثبت ملی رسید. اما این پایان ماجرا نبود چرا که عنوان «کوچکترین قهوهخانه جهان» نیز به گواه اسناد معتبر، به آن الصاق شد.
و اما امروز…
«کاظم درویش»، (پسر حاج علی) بعد از مرگ پدر، امور این کوچکترین قهوهخانه جهان را دست گرفت تا هم حافظ یک میراث ملی باشد و هم راه پدر در «مهروزی و مهربانی کردن» ادامه دهد. او در این ارتباط میگوید: «به لطف خدا و دل بزرگ مشتریان، بعد از حدود یک قرن، هنوز صندوق مولا فعال است و ماهانه اندوختههای اهداییش، صرف حمایت مادی از خانوادههای نیازمند و آبرومند و همچنین افراد آسیبدیده و بهبودیافته از اعتیاد میشود. چاینوشی در قهوهخانه کوچک جهان یک بهانه است تا حال خوبمان را با هم قسمت کنیم و از برکاتش در کنار یکدیگر بهرهمند شویم.»
کاظم درویش، مکثی میکند و ادامه میدهد: «برای درک بهتر برکت مهربانی به دیگران و بازگشت اثر آن به زندگی خود، کافیست کمی به همین قهوهخانه ۲ متری ما و فرو رفته در معبر فرعی، توجه کنید. جایی که هیچ کس فکرش را نمیکرد هم رزق و روزی چند نفر را تامین کند و هم به یک باره با شهرتی جهانی، مایه امید شود. این اگر برکت مهربانی کردنهای پدرم و مشتریهایش نیست، پس چیست؟»