پنجشنبه شب گذشته در کافه خبر بارز نیوز در کلابهاوس با حضور کارشناسان و متخصصانی چون نیره توکلی، علیرضا رئیسی، غلامرضا ظریفیان، محمد فاضلی، روزبه کردونی، حسن موسوی چلک، حجتالله میرزایی، کامبیز نوروزی و محمدرضا واعظ مهدوی در کلاب هاوس برگزار میکند. مهمترین بخش صحبتهای این کارشناسان را بخوانید:
کامبیز نوروزی
حقوقدان
کرونا نشان داد نظم حقوقی در ایران چه اندازه متزلزل و از هم گسیخته است. مقصود از نظم حقوقی، نظمی است که در آن قواعد و هنجارهای رفتاری و ساماندهی نظام اجتماعی شکل می گیرد. قواعد یادشده مجموعه ای از بایدها و نبایدها را برای سازمانهای عمومی و مردم تبیین می کنند و در ذیل آنها رفتارها شکل می گیرد و مجموعه ای از حقها و تکالیف حقوقی و اخلاقی ثبات می یابد. این نظم دو مرحله یا بخش دارد. مرحله ای که در آن، «وضع» می گوییم که قواعد، قوانین و مقررات وضع می شوند. مرحله دوم «اجرا» آنهاست. در اخلاق هم بخشی شکل گیری اخلاق و نهادینه شدن آن مطرح است و بعد هم اجرا مهم است.
نظم حقوقی زمانی رخ می دهد که قواعد و معیارها به درستی تعریف شده و به درستی هم اجرا شده باشند. جامعه ایران در روند نسبتا پرشتاب گسیختگی نظم حقوقی قرار دارد. قوانینی که توجهی به نظام سیاسی، اجتماعی و حکومتی ندارند و در اجرا هم غیرقابل اجرا هستند وضع میشود. قوانین روی کاغذ نوشته میشوند ولی واقعا اجرا نمی شوند. مثلا قانون بودجه هرگز به اجرا درنیامده است. نه این که دزدی شود، بلکه این گونه قوانین واقعا اجرا نمی شوند. اعداد جابجا می شوند ولی محقق نمی شوند. قانون برنامه همینطور است.
یکی از مهمترین شاخصهایی که نشان دهنده روند کاهش یابنده نظم حقوقی در ایران است، در دادگستری ها به خوبی قابل مشاهده است. آمار قضایی ما خیلی دقیق نیستند. دستگاه قضایی هرگز در این کارها موفق نبوده است. الان اگر ۱۷-۱۸ میلیون پرونده در دادگستری مطرح است، به معنی ۱۸ میلیون دعوا نیست. یک پرونده ممکن است ۳-۴ شماره ثبت بخورد. رشد دعاوی در ایران سالانه بین ۳.۵ تا ۴ درصد بوده است. یعنی بین ۳ تا ۴ برابر رشد جمعیت ما با رشد دعاوی روبروییم. وقتی در دادگاه دعوایی اتفاق می افتد، هم قانون نقض می شود و هم اخلاق. مثلا وقتی شما بدهی را نمی دهید یعنی هم حقوق و هم اخلاق را نقض کرده اید. جرایمی که کشف می شود، پرونده های دیوان عدالت اداری و سایر دعاوی را به لحاظ تجربی می بینیم.
کرونا به عنوان کاتالیزور تشدید کننده این بی نظمی است. وقتی کرونا وارد می شود نظم متعارف معهود جامعه تغییر می یابد. نظام کسب و کار، زندگی روزمره، مسایل مهم مربوط به ابتلا و کفن و دفن، نظم زندگی روزمره را به هم می زند. عامل پارازیتی مانند کرونا شرایطی ایجاد می کند که نظم حقوقی، ضدکارکردگرا شده و بی نظمی توسعه می یابد.
ساختار حکومتی هم ناتوان در تولید و حراست از نظم است. در دوره کرونا در عین چندگانگی و عدم هماهنگی در تصمیمگیری ها، با وجود قانون مدیریت بحران، اساسا در ستاد مبارزه با کرونا، به این قانون عمل نمی شود.
در عین حال، در تصمیم گیری ها، دولت بسیار کند عمل می کند و وقتی هم عمل می کند که بهنگام نیست. جاده ها پر از مسافر بود، ولی مصوبات ستاد کرونا اعمال نمی شد. قرار بود پلیس راهور جادهها را ببندند و هر وقت می بستند، با فشار مسافران، جاده ها باز می شد.
نظامی که باید نگهبان نظم باشد عملکرد کارامدی ندارد. عدم کارامدی ریشه در کرونا ندارد ولی کرونا آن را تشدید می کند و نشان می دهد. بحران شبیه خارش زخم است. کرونا این کار را با جامعه ایران کرد. کرونا نشان داد جامعه ایران و ساختار بوروکراتیک کاملا ناتوان از مدیریت یک بحران وسیع است. چندگانگی در ساختار قدرت به شدت عمیق است. واردکردن و تولید واکسن، مدت بسیار زیادی موضوع دعوای سیاسی در ساختار بوروکراتیک بود و آثار منفی در افزایش ابتلا و مرگ و میر گذاشت.
کرونا به خوبی نمایاند چه اندازه ساختار سازمانهای تصمیمگیرنده و اجرایی در مهار بحران ناتوان هستند. دوسال تجربه کرونا همانطور که در بخشهای دیگر آثار ماندگار گذاشته، اینجا هم اثر گذاشته است. عاملی به این گسیختگی نظم حقوقی افزوده شده است که به شکل یک عادت می تواند پایدار باشد.
علیرضا رییسی
معاون سابق وزیر بهداشت
یادمان باشد اگر میخواهیم نتیجه دقیق از تجربه کرونا بگیریم نیاز است به تجربه کشورهای دیگر هم نگاهی بیندازیم و بر اساس شاخصهای جهانی، کشور خودمان را باید ببینیم. شوک کرونا یک جنبه بسیار مهم داشت و آن شوک مدیریتی بود. نیاز بود پاسخ سریع و دقیق به این اتفاق داده شود. هنوز البته زود است ولی طی ۲-۳ سال آینده، مدیریت رهبران دنیا بر اساس مواجهه و پاسخ به این شوک مدیریتی را ارزیابی می کنند و نیاز است شاخصهای استاندارد برای مقایسه جوامع داشته باشیم.
ویژگی اول کرونا این است که تنها پدیده ای بود که همه کشورها از ابتدا نقطه سرخط شروع کردند. هیچ کشوری تجربه ای نداشت. کرونا نه درمان، نه واکسن و نه مدیریت شناخته شده ای نداشت. فقط می دانستند بیماری واگیردار و به شدت مسری است.
سازمان جهانی بهداشت بیشترین شوک را دریافت کرد و واقعا غافلگیر شد. این سازمان واقعا نمی دانست چه کند و ضعفهایی نشان داد. کرونا فقط مربوط به سلامت نبود. جزئی از کرونا مربوط به سلامت بود. شوک اقتصادی و اجتماعی کرونا بسیار سنگین بود. شوک اقتصادی و مشکلات ما روی سلامت تاثیرگذار بود. سلامتی خروجی مجموعه محورها و فاکتورهای تحت تاثیر بود. اگر مدیریت درستی انجام می شد، سلامتی بیشتر تضمین می شد.
باید درباره ویژگی کرونا صحبت کنیم تا ببینیم چه مدیریتی نیاز دارد. برخی دوستان تحلیل می کنند ولی سریع از عامل اصلی می گذرند. میگوییم کرونا را میشد قرنطینه کنیم ولی وضع مالی خوب نبود! اینجا بایستید. تعریف ما از بحران ساده است، هر موقع نیاز بیشتر از داشته های ما باشد بحران داریم. زمانی که مصرف مرغ شما یک تن در روز است و اگر عرضه بشود ۱۰ کیلو، بحران ایجاد می شود. کرونا ما را با بحران مواجه کرد.
مقابل بیماری عفونی و بسیار مسری چند کار می شود کرد. یکی اگر درمان دارد سریعا باید بیمار را درمان کنیم. آیا ما دارو یا درمان داشتیم؟ خیر! راه دوم واکسیناسیون است. واکسن هم نداشتیم. راه سوم این فرد بیمار را قرنطینه کنید. این روش برخورد با بیماری است. واکسن نیست، دارو نیست، پس سراغ روش سوم می رویم. نقطه ضعف ما روش سوم بود که نمی توانستیم خوب اجرا کنیم. همین الان هم دیگر نمی توانیم اجرا کنیم. باید افراد بیمار را شناسایی و قرنطینه کنید تا بیرون نرود.
فردی که به قرنطینه می رود، نگهبان می خواهد که بیرون نرود. آگاهی می خواهد و مسولیت پذیری تا بیرون نرود. سوم اگر بیرون رفت باید جریمه اش کرد. این فرد می گوید اگر من امروز بیرون نروم و جوراب نفروشم، گرسنه می مانم. آلمان می گوید در خانه بنشین و معادل ۲هزار یورو به تو می دهم. کانادا می گوید ماهانه ۱۵۰۰دلار به تو می دهم تا فقط در خانه بنشینی. ما چه می گوییم؟
ما دو دسته می شویم. آنهایی که حقوق بگیر هستند می گویند چرا تعطیل نمی کنید تا همه در خانه بنشینند؟ آنهایی که حقوق بگیر نیستند می گویند کی به ما پول می دهد؟ هیچکس! دولت باید پول بدهد. اصلا دولت توانایی ندارد و نداشته و نخواهد داشت. باید واقعنگر باشیم. ما بسیار ضعف داریم.
ما به پلیس می گفتیم جادهها را ببندید. دوستان در جلسات خصوصی می گفتند مردم عصبی اند. ما جلوی دو نفر را گرفتیم و زد و خورد کردیم آخر می آیند ماشین ما را آتش می زنند. باید مردم حمایت شوند تا بتوانند در خانه بنشینند.
گزارش رسمی سازمان جهانی بهداشت می گوید مردم آلمان در دوران کرونا پولدارتر شدند. چون حقوق بگیران حقوقشان را گرفتند و آنهایی که در خانه نشستند بیش از درآمد ماهانه پول می گرفتند. ولی چون مراکز تفریحی شان تعطیل بود، پول خرج نمی کردند و پولدارتر شدند.
در کشور ما، مردم بیچاره شدند چون حمایت نشدند. کسی نبود تا آنها را حمایت کند. خوشحالم امروز مرگ و میر صفر شده است. پاندمی را نباید به صورت مقطعی دید. صفر شدن مرگ و میر کرونا حاصل نه تنها کار چندین ساله مدافعین سلامت است، بلکه حاصل چندسال کار دانشمندان دنیا است. این موقعیت من و کشور نیست. موفقیت دنیاست. دنیا به سمت پایان پاندمی می رود. نگوییم افتخار این پیروزی مال من است. این منیت ما را در جهل مرکب نگه می دارد. همه دست به دست هم دادند. از غسال تا پزشک و پرستار و وکیل و دادستان و راننده و واکسن ساز همه دخیل بودند.
برخی مراحل را خوب نگذراندیم. تجربه جهانی سارس نشان می دهد ۳تا۵ سال پس از پاندمی افسردگی مزمن بسیار زیاد می شود. افسردگی هایی که باید انتظار داشته باشیم دست کم یکی از آشناهایمان گرفتار آن باشد.
اطرافیان و نزدیکان افراد فوت شده، مراحل طبیعی سوگ را نگذرانند. بسیاری از افراد، نزدیکان خود را دفن کردند ولی مراسم نگرفتند. مراحل سوگ درست طی نشد. این می تواند عوارض روانی در آینده داشته باشد.
نیره توکلی
جامعه شناس و پژوهشگر مطالعات زنان
گفته ها درباره کرونا بسیار زیاد است و دوسال سخت را پشت سر گذاشتیم. سیاهی و ناامیدی و فقر را شاهد بودیم. جریان کرونا باعث شد برخی روندهای رشدی که جوامع مختلف داشتند برعکس شود. درباره ایران این مساله شدت بیشتری داشت. مثلا انقلاب صنعتی تغییری در خانواده ها داد و زنها و کودکان و اهالی خانواده را از حالت «موجودات خانگی» درآورد و اینها حق و حقوقی یافتند. زنان هم می توانستند وارد عرصه های شغلی شوند و کارکردها و نقشهای دیگری به جز نقشهای سنتی و خانگی به عهده گرفتند.
کرونا با انزوایی که به وجود آورد، خانواده ها را بیشتر منزوی کرد و بچه ها مدرسه نمی رفتند. زنان اولین قربانیان رکود اقتصادی بودند که بر اثر کرونا به وجود آمد. آنها قربانی تشدید فقر و پدیده زنانه شدن فقر شدند. همیشه در ایران استقبال می شده زنها «موجودات خانگی» شوند و کار در خانه یا دورکاری کنند. این که بتوانند در خانه کاری کنند و در مقابلش حقوقی داشته باشند یک چیز است و اینکه اصلا کاری نباشد و دورکاری هم نتوانند کنند چیز دیگری است. علاوه بر این که زنان نمی توانستند شغلی داشته باشند و در کنار بیکاری عظیم همه جامعه، قرار گرفتند، چیزهای دیگری هم بود.
از لحاظ بودجه های دولتی و امکانات ممکن است دست دولت ایران بسته باشد ولی واقعا از اول هم از تبدیل زنان به «موجودات خانگی» و بازگشت آنها به خانه استقبال شد. در حالت عادی اگر بیماری یا مشکلی در خانواده بود، زن باید مرخصی می گرفت و شغلش را در درجه دوم اهمیت قرار می داد و می آمد پرستاری از بیماران را بر عهده می گرفت.
«خانگی شدن» زنها و انزوای آنها چه خطراتی دارد؟ علاوه بر اینکه از جنبه حقوقی مهم است باید توجه داشت «موجودات خانگی» از بسیاری حقوق اجتماعی، قانونی و اقتصادی محروم می شوند، حتی کودکانی که مدرسه نمی رفتند، مجبور بودند با بزرگسالان سر کنند. خانواده های بدسرپرست یا دژکارکرد یا دارای عضو بیمار یا معلول یا معتاد وقتی منزوی می شوند و اعضای خانواده هم «موجودات خانگی» هستند، وضعیت بسیار خطرناک می شود. خانواده را بدتر از نهادهای نظامی می دانند چون از جنسها و سنهای مختلف در آن هستند و ممکن است اعضای خانواده پشت درهای بسته تمام مسایل و معضلات ناشی از فقر، افسردگی، بیکاری و آسیبها خود را مضاعف کند.
در کشورهای با بنیه اقتصادی بالا، نظارت و کنترل بیشتری روی خانواده بود و افراد فقط دست خانواده سپرده نمی شوند. در آنجا سعی شده فضای سیاه کرونایی و افسردگی ها به ویژه در جایی که نیاز به هزینه ندارد، با برنامه هایی مانند برگزاری کنسرت شاد و رایگان در فضاهای عمومی جبران شود. برنامه های شادیساز خرج چندانی ندارد. اگر مدام فضاهای عزاداری تشدید شود و کنسرتها لغو شود و از فضاهای شاد اجتماعی جلوگیری شود، فجایع افسردگی و انزوا به وجود می آید که شوخی بردار نیست. می شود بخشی از فجایع را با سیاستهای دور ماندن از افسرده سازی، جبران کرد.
امیدوارم خانواده ها پس از دوره کرونا از انزوا دربیایند و در کنار تمام سیاستهای دیگر از لحاظ اقتصادی و بهداشتی، توجه شود که می توان خیلی چیزها را بدون هزینه و ناتوانی اقتصادی، جبران کرد.
محمد فاضلی
استاد دانشگاه
کرونا تمام نواقص دستگاه های اجرایی را به رخ ما می کشد. همه ضعفهای فرهنگ عمومی را جلوی چشم ما به سیخ می کشد و کباب می کند. کرونا چه چیزهایی را به رخمان کشید و دهلهایی را به صدا درآورد؟ اینها را در کتاب ایران در لبه تیغ منتشر کرده ام.
ما یک حکمرانی جزیره ای داریم. از اساس حکمرانی و تفکرات جزیره ای است. اگر کرونا مدلسازی ریاضی شود، کسی می گوید کرونا چه ربطی به مدلسازی کرونا دارد؟ اگر قرار است دستگاهها کنار هم بنشینند چرا نمی توانستند رویکرد همه با هم را اجرا کنند.
حکمرانی ما اساسا راه حلی محلی ندارد. حکمرانی کرونا در مشهد یا قم که زیارتگاه دارد با شهر رشت یا بندرعباس فرق دارد. اگر حکمرانی محلی نباشد، مشکلی حل نمی شود. با مساله عدم اطلاع رسانی شفاف هم روبرو بودیم. دولتی که می خواهد با کرونا مقابله کند باید ۵ ویژگی داشته باشد. باید شبکه ساز باشد. شبکه های اجتماعی، اقتصادی و رسانه ای داشته باشد و خودش بزرگ شبکه دار باشد.
دولت باید اطلاعرسان باشد. از پروتکلهای مقابله تا قرنطینه، تعطیلی ها و تحولات و پیشرفتهای واکسن، کنترل بیماری و هر آن چیزی که اعتماد خلق می کند را به شهروندان اطلاع دهد. اگر بگویید کرونا صفر شده است، شهروندان دیگر وارد این دیالوگ و راستی آزمایی آن نمی شود. دولت اجماع ساز باید بین تیم پزشکی، کادرهای پزشکی و مراجع مذهبی اجماع شکل می داد. این که چند واکسن تولید کنیم یا در کشور تحت تحریم، واکسن سازی سیاست درستی است یا نه، هنوز اجماع نداریم.
دولت مقتدر دولتی است که انسجامش به چالش کشیده نمی شود و در حیطه مقید بودن به قانون، قادر به اجراست. پلیس نمی توانست جلوی ترددها را بگیرد. تحولی که باید در ساختار حکمرانی رخ می داد رخ نداده است. امروز شواهد تجربی در اختیار نداریم تا بتوانیم بررسی کنیم کرونا با ما چه کرد.
آیا کرونا سبب شد میان رشته ای تر و میان بخشی تر و دور از تعصبات بخشی و سازمانی بیاندیشیم و عمل کنیم؟ اگر کرونا باعث شد این کار را کنیم برنده شدیم. باید یاد گرفته باشیم شفاف اطلاعرسانی کنیم که من تقریبا شک ندارم این را یاد نگرفتیم. نمونه اش را در موضوع جراحی اقتصادی، می بینیم. اطلاعرسانی اینقدر متناقض و پراکنده است که مطمئن می شویم هیچ درسی نگرفتیم.
یکی از درسهای بزرگ کرونا، این است که کشور را نباید در شرایط مرزی و «الحمدلله از بیخ گوشمان گذشت» اداره کنیم. پدر خانواده باید چند میلیونی در حساب داشته باشد که اگر دل بچه درد گرفت او را به بیمارستان برساند. کشور هم باید امکان داشته باشد برای چند ماه کشور را بدون درآمد و در شرایط بحران اداره کند. دولت آقای روحانی در شرایط تحریم و خروج ترامپ از برجام، روزمره با مسایل روبرو می شد. تحریم هم این وضعیت را تشدید می کند. امروز بحران کرونا گذشت ولی معلوم نیست همیشه «الحمدلله از بیخ گوشمان گذشت» بگذرد.
مشخص شد تحریم نعمت نیست. برای دارو و واکسن اگر مشکل داشته باشید و اقتصاد لب مرزی دارید، باید از کرونا درس بگیرید. کرونا نشان داد نیاز به بازنگری در رویه های اداری داریم. ما چون داده نداریم نمی توانیم قضاوت کنیم. نمی دانیم سازمانهای مسول وقتی ووهان قرنطینه شد، به مقامات کشور هشدار جدی دادند؟ نمی دانم درباره جهانی شدن پدیده های خطرناکی مانند پاندمی اندیشهکده ای داریم؟ نمی دانم چه زمانی مقامات ارشد کشور هشدار داده شد به دروازه بحران رسیده ایم.
کشور باید دارای مراکز پشتیبانی تصمیم گیری باشد. مراکز داده، مجموعه مراکز تصمیم گیری و قابلیت مدلسازی داده ها را دارند و می توانند انواعی از پشتیبانی داده ای را برای سیاستگذاران انجام دهند. آیا داده هایی در این سطح وجود داشت؟ داده های متناقض نشان می دهد چنین مراکزی وجود ندارد.
حکمرانی پساکرونا می تواند شامل این درسها باشد تا ببینیم چگونه میان بخشی و بین رشته ای فکر کنیم. اگر کشور نظام اطلاعرسانی شفافتری پیدا نکند کما اینکه در متروپل همان تناقضهای کرونا و پلاسکو را می بینید، مشکل ادامه خواهد یافت. در این شرایط سازمانهای حکمرانی از انباشت تجربه و درس برای موقعیتهای بعدی ناتوانند.
خطرناکتر از کرونا این است که درسی از فاجعه گرفته نمی شود. این تجارب در نظام حکمرانی رسوب نمی کنند. در حادثه پلاسکو و کمیته مقابله با بحران سیلابها عضو بودم و می دانم دو گزارش مفصل درباره تجارت این بحرانها نوشته شده است. متنی هم در هفته اول کرونا نوشتم و دست مقامات رساندم. داستان پلاسکو و سیل نشان می دهد اگر می خواهید مواجه مناسب با کرونا داشته باشیم باید ۱۰ کار در بخش اجتماعی و اطلاعرسانی انجام شود. تاکنون به هیچ یک عمل نشده است. وقتی حوادث مستندسازی می شود و به درس آموخته و دستورالعمل تبدیل می شود ولی باز هم سیستم حکمرانی درس نمی گیرد، موضوع خطرناکتر از چیزی است که در حوادث نهفته است.
روزبه کردونی
رییس پژوهشگاه تامین اجتماعی
کسی از من پرسید سوال «کرونا با زندگی ما چه کرد؟»، معطوف به درس آموزی از گذشته یا تحلیل وضعیت موجود یا پیش بینی آینده است؟ عطوف به هر سه است. کرونا پدیده ای است که ۳ حوزه مدیریت پیش از بحران، حین بحران و بعد از بحران را در یک زمان تجربه می کنیم و تفاوت کرونا با سایر فجایع اینجاست. برای زلزله یک پروتکل پیش از بحران، پروتکل دیگری حین بحران و پروتکل بعداز بحران را دارید. درباره کرونا داریم درس آموزی سیاستی می کنیم ولی همزمان درگیر کرونا هستیم و طبق تجربه می توانیم برای آینده هم مطالبی را پیشبینی کنیم.
کرونا در زمانی که وارد کشور شد در برخی حوزهها دچار وضعیت نامطلوب بودیم. در فقر، آسیبهای اجتماعی و نابرابری از سال ۱۳۹۶ تا ۱۳۹۸ که کرونا وارد کشور نشده بود، جمعیت زیرخطر فقر مطلق کشور دوبرابر شده بود و شاغلان فقیر ۳ برابر شده بودند. کرونا در زمانی وارد کشور شد که رهبری نظام کل روسای سه قوه را در جلسات متوالی برای جلوگیری از آسیبهای اجتماعی دعوت کرده بود.
خطر بزرگ این است که با تکیه بر راه حلهای مفروض بخواهیم به مبارزه با تاثیرات کرونا برویم. در حوزههای اجتماعی و اقتصادی با تکیه بر رویکردهای فست فودی نمی توانیم وارد بحث شویم.
ظریفیان
فعال سیاسی
کرونا ابتدا در چهره تهدید برای سلامت عمومی آغاز شد ولی رفته رفته ما را با ابعاد گسترده سیاسی، اجتماعی، مرگ پذیری، زیست معنوی، اقتصادی و محیط زیستی خود روبرو کرد. شاید در دوران پساکرونا بشود دنیا را به قبل از کرونا و بعد از کرونا تقسیم کرد.
کرونا به عنوان یک تروما –آسیب بزرگ غیرقابل پیش بینی- وارد زیستجهان ما انسانها شد و تدریجا ما را با اضطراب بنیادین روبرو کرد. بیش از ۱۵۰ میلیون انسان را در معرض بیماری قرار دارد و بیش از ۱۵ میلیون انسان را در کام مرگ کشید.
کرونا یک مواجه سنگین با جهان مغرور داشت که با جامعه و طبیعت و حیات بشری بی محابا روبرو شد. این مواجهه جهان مغرور را با تامل و توقف روبرو کرد. کرونا هم بحثهای ایجابی مهم داشت و هم بحثهای سلبی.
بدون تردید کرونا موجب شد جهان در مجموع عقلانی تر و اخلاقی تر شود و نوعی همزیستی مسالمت آمیز با همنوع را در پی داشت. با نوعی سبک زندگی فضیلت مدار جامعه را روبرو کرد. منجر به گسترش سواد رسانه ای و جهان دیجیتالی مضاعف و هوش رسانه ای شد. آشنایی با دانش پزشکی و افزایش شناخت نظام دانش در میان مردم صورت گرفت. کرونا افزایش تاب آوری و توان تطبیق را در پی داشت. درباره پاندمی های گذشته، اطلاعات زیستی چندانی نداریم ولی در این رویداد، هزاران تجربه زیستی و مقاله علمی توسط افراد موثر و عادی مستندسازی شد. مواجهه با رنج متعالی و درگیر شدن اصحاب علوم انسانی در جامعه، از پیامدهای کروناست.
به گفته هابرماس کرونا موجب شد تمام پرسشهای مهم مدرنیته برای مردم عادی تبدیل به سوال شود. اصلاح نگرشهای تقدیرگرایانه و دوری از خرافات از ارمغانهای کرونا بود. درک مرگ آگاهی و توجه درست به معنویت از ارمغانهای کروناست. کرونا موجب شد با گفتمان انسانگرایانه روبرو شویم. با مساله شناسی و آگاهی بیشتر روبرو شویم و پیامدهای وسیعی در نظام حکمرانی داشت.
تاخیر در فهم مساله و برخورد ایدئولوژیک با کرونا باعث مشکلات زیادی برای مردم از جمله مرگ و میر، اختلافات گسترده در زناشویی، اضطراب و افسردگی از پیامدهای کرونا بود. فقر، سرقت، خودکشی، رشد فاصله طبقاتی و عدم شفافیت حکمرانی را شاهد بودیم. علی رغم همه زحمات، ما با مساله حکمرانی بد در جامعه روبرو بودیم. حرفهای متناقض، تفاوتهای دیدگاه دستگاه بهداشت با حاکمان، شل کن و سفت کن، برخوردهای متناقض با قرنطینه، بحران آموزش و کاهش کیفیت آموزش، از مسایل جدی کرونا برای جامعه بود.
بحران احساس ناامنی از عوارض کروناست. وضعیت کرونا در ایران شبیه آمریکا، انگلستان و برخی کشورهای آسیایی بود که بد مدیریت شد. برخی کشورهای جهان مانند آلمان، فرانسه و ژاپن، از این مسیر هوشمندانه عبور کردند.
حسن موسوی چلک
رییس انجمن مددکاری ایران
آنچه در دوران کرونا تجربه کردیم محصول دوران کرونا نبود. در شرایطی قرار داشتیم که شرایط آن خوب نبود و کرونا به آن اضافه شد و شرایط را تشدید کرد. هر چند برخی چیزها می تواند محصول کرونا باشد.
از آغاز اپیدمی در ایران، نوع برخورد ما کاملا سیاسی بود. زمانی کرونا را اعلام کردیم که گویا از قبل بود، تناقضهایی بود ولی منتظر انتخابات بود. غلبه رویکردهای سیاسی و اهمیت داشتن مشارکت سیاسی در انتخابات بر سلامت، یعنی سلامت فدای برنامههای سیاسی شد و از همینجا اعتمادی که دیوار آن ریزش کرده بود به مراتب بیشتر فروریخت.
موضوع شبکه های اجتماعی و فضای مجازی و رسانه ها در ایران با سرعت زیادی مورد توجه قرار گرفت. دانش آموزان ۱۰ سال زودتر به گوشیهای هوشمند دست زدند. مردم استفاده بیشتری از فضای مجازی کردند. علاقمندی به فضای مجازی از روی اضطرار زیادتر شد. تغییراتی در سیاست های آموزشی و بهداشتی داشتیم. در حوزه مناسک اتفاق خوبی افتاد و در اثربخشی بسیاری از مستحبات، تردید ایجاد شد و تغییر سبک زندگی مردم در این حوزهها را داریم.
جمعیت قابل توجهی از نیروی انسانی سراسر دنیا را از دست دادیم و اگر نتوانیم از تجربه زیستی استفاده کنیم شاید تبدیل به فرصت نشود. فقر گسترده و آثار آن در خانه باعث افزایش تنشها شد. جلساتی با کشورهای مختلف هر هفته داشتیم و مسایل را مرور می کردیم. تنشهای خانوادگی عمدتا محصول جامعه ما نبود. پناه بردن به الکل و مواد مخدر برای فرار از شرایط سخت، فقط مربوط به جامعه ما نبود. مدیریت قوی در کرونا نداشتیم. دو وزیر علوم و بهداشت گفتند کنکور برگزار نشود یک دفعه شب گفتند برگزار شود. سازمان تصمیم ساز مقتدر نداشتیم. گویی یک نفر تصمیم می گیرد.
در کرونا زمینگیر شدن بخش خصوصی را داشتیم. افزایش بار هزینه های مردم و هزینه سلامت و درمان را خانواده ها داشتند. بیمه ها جبرانی برای هزینه های درمان نداشتند. افزایش بار سازمانهای اجتماعی را در کشور داشتیم. در دوران کرونا ناکارامدی بیشتر شد. ما در تامین پوشک مشکل داشتیم. درباره کودکان زباله گرد، کودکان خیابان و معتادان، در دوران کرونا شاهد حضور این افراد در خیابانها بودیم.
هر چه به آخر کرونا رسیدیم، نهادها دستوری تقاضای مشارکت بیشتری می کردند ولی جامعه دیگر نمی توانست مشارکت کند. عده ای هم تجار بحران بودند. اقلام مورد نیاز مردم را احتکار می کردند. کرونا نشان داد بلد نیستیم خانواده بانشاط داشته باشیم. به مرور زمان تنشها بیشتر شد. چند پژوهش نشان داد کرونا همه بخشهای زندگی را تحت الشعاع قرار می دهد. اطلاعات نادرست به شدت منتشر شد. گفتند معتادان یا الکلی ها کرونا نمی گیرند که دیدیم چقدر مسمومیت زیاد شد.
دانش آموزان در مهمترین سن که باید روابط اجتماعی داشته باشند، مدیریت تعارضات در روابط داشته باشند و مسولیت پذیر باشند، هیچ تجربه ای نداشتند. ۵۰ درصد در خانواده ها تنش بیشتر بین بچه ها و خانواده را دیدیم. عوارض کرونا در حوزه کودکان بیشتر خواهد شد. بهزیستی اعلام کرد ۵۰ درصد مراجعان مراکز سالمندان کسانی بودند که در دوره کرونا رها شدند یا با فشار مراجع قضایی مجبور به مراجعه به بهزیستی شدند. افزایش سرقتهای خرد رسما اعلام شد حدود ۵۰ درصد سارقان خرد، سرقت اولی بودند. سارقان خرد برای معیشت خود وارد این نوع سرقتها می شوند.
اطلاعرسانی نکردن شفاف هم باعث فاصله دولت و ملت شد. ما در مراسمی مانند ۲۲ بهمن فاصله گذاری را کنار گذاشتیم و بارها دیدیم بعد از تجمعات، آمار ابتلا به کرونا بالا می گرفت. ما در دوران کرونا ترس جمعی را داشتیم. در هر کوچه بنر تسلیت می دیدیم و ترس جدی همه جا بود. نگرانی از دست دادن عزیزان و شغل بارها و بارها خود را نشان داد.
انجام کار گروهی را بلد نیستیم و در بحران هم مدیریت مقتدر و هماهنگساز نداریم. این که مردم می گویند مگر دولت روده راست در شکم دارد یعنی اعتماد به مراجع سیاستگذار نداشتیم. در بحران، اعتماد به مراجع پشتوانه افزایش سرمایه اجتماعی است. ناکارامدی سازمانهای اجتماعی را در دوره کرونا دیدیم. چندین دهه سازمانهای اجتماعی برای پاسخگوی مناسب، فاصله داشتیم.
وجه خوب کرونا، حضور سازمانهای غیردولتی بود که در برخی حوزه ها مانند کودکان و مواد مخدر از سازمانهای دولتی جلوتر بودند.
بیشتر بخوانید:
پاسخ به یک پرسش سیاستزده ؛ چه کسی واکسن وارد کرد؟
۴۷۴۷