از همان قسمت اول «مهمونی»، شخصیت «بچه» با صدای هوتن شکیبا، دل مخاطبان را برد و با صدای ظریف و حرفهای محبتآمیزی که ناگهان به فحش و بدوبیراه تبدیل میشدند، همه را شگفتزده کرد.
مثل سایر شخصیتهای عروسکی ایرج طهماسب، «بچه» هم در سطح نماند. در هر قسمت، بخصوص در مواجهه با مهمانهای سلبریتی طهماسب، جنبههای مختلف شخصیتیاش بیشتر به چشم آمد و یک جورهایی شناخت ما هم نسبت به او بیشتر شد. در جدیدترین قسمت «مهمونی»، بچه در مقابل ویشکا آسایش، رفتارهایی نشان میدهد که باز هم ما را یک قدم بیشتر به شناخت او نزدیک میکند.
بچه یک کودک کار است و ماهیت زندگیاش او را سخت و خشن بار آورده. با اینحال از آنجایی که هیچوقت محبتی ندیده است، خیلی زود جلب آنهایی میشود که ازشان محبت میبیند. اما فرق محبت واقعی و الکی را خوب میفهمد و حالوحوصله حرفهای محبتآمیز ظاهری و هدیههای نمادین را ندارد. برای همین هم وقتی آسایش یک گل کوچک برایش میآورد به نظرش لوسبازی میآید و حس میکند مسخرهاش کرده است. درکی از جمله «مهم اینه که به فکر تو بودم و برات گل آوردم» ندارد.
به نظرش همهچیز به عمل برمیگردد و نمیشود یک آدم بزرگ معروف، بردارد یک گل به این کوچکی با خودش بیاورد. احساس میکند آسایش با این حرکت شأن و شخصیتش را زیر سوال برده و برای همین هم مدام میگوید: «خجالت نکشیدی این گل رو برداشتی آوردی؟» یا «دور ریز گلهای من صدتای اینه.» بچه به خاطر طهماسب با آسایش محبتآمیز حرف میزند و از عبارت «قربونت برم» استفاده میکند اما نمیگذارد هیچ حرفی توی دلش بماند. رفتار بچه درست از جایی که آسایش قول میدهد با او مثل یک آدم با شخصیت رفتار کند و او را با خودش به کوه ببرد شکل دیگری پیدا میکند. حالا دیگر حس میکند محبتش واقعی است و به همین دلیل او را در سطح مادری مهربان بالا میبرد. از آسایش میخواهد مادرش باشد و برای اینکه احساس ترحمش را جلب کند از طهماسب هم مایه میگذارد. او طهماسب را خشن و اهل کتک زدن معرفی میکند تا وضعیتش را پیش آسایش بغرنج ترسیم کند.
ویژگی بارز بچه این است که حرفش را رک و صریح به ستارهها میزند
نکته قابل توجه درباره شخصیت بچه اینجاست که کاری به مهم بودن طرف مقابلش ندارد. رفتارش را با آدمها براساس منفعتی که قرار است ببرد و میزان محبت واقعی که از آنها میبیند تنظیم میکند. وقتی حس میکند محسن کیایی ساندویچ ماکارونیاش را خورده، دیگر برایش مهم نیست او آدم مهمی است یا نه. او فقط ساندویچش را میخواهد و برای پس گرفتنش حاضر است دست به هرکاری بزند. همانطور که وقتی هومن سیدی را میبیند، خیلی صریح و رک از او میپرسد: «تو مهمی؟» وقتی هم که سیدی در جایگاه یک کارگردان مطرح او را دعوت به بازی در فیلمش میکند، رویش را برمیگرداند و میگوید:«کار دارم، بیکار که نیستم. حوصله مسخره بازیام ندارم.»
رفتار بچه درست نقطه مقابل رفتاری است که سایر شخصیتها بروز میدهند. همه محو و مدهوش حضور یک سلبریتی در استودیو میشوند. برایش شربت و میوه میآورند، شعر میخوانند و با آنها سلفی میگیرند. این نقشه راه مهم طهماسب برای مواجهه با سلبریتیهاست. وقتی مهمانهایش به اندازه کافی تحویل گرفته شدند، حالا پای بچه را به میان میآورد تا نشانشان دهد که آنقدرها هم که فکر میکند مهم نیستند. رک بودن بچه، نرفتن زیر بار محبتها و منتهای الکی، تحمل نکردن حرف زور، بیتوجه به ستارههایی که در ذهن همه محبوبند و … باعث شده «بچه» روز به روز بیشتر دوستداشتنی به نظر برسد.