بحث بر سر اصالت خنجر طلایی منسوب به اردشیر اول هخامنشی همچنان ادامه دارد؛ مهرداد ملکزاده از جمله باستانشناسانی است که اصالت این «آکیناکه» را به چالش کشیده و برای اثبات این ادعا سناریوها و دلایلی را مطرح میکند.
مهرداد ملکزاده که در پژوهشکده باستانشناسی و گروه تخصصی واژهگزینی باستانشناسی فرهنگستان زبان و ادب فارسی مسؤولیت داشته و مطالعاتش عمدتاً معطوف به پژوهش و کاوش در محوطههای عصر آهن ۳ یا دورهٔ ماد بوده است، از جمله پژوهشگران تاریخ و باستانشناسانی بود که پس از انتشار تصاویری از خنجر طلایی منسوب به اردشیر اول هخامنشی در نمایشگاه «ایران باستان، جهان کلاسیک» که به مدت شش ماه در موزه گتی لسآنجلس آمریکا به نمایش گذاشته شده است.
خنجر هخامنشی از کجا یکباره ظاهر شد؟
این باستانشناس در توضیح ادله خود، نخست با طرح این سوال که این خنجر یا آکیناکه (که در یونانی آکیناکس گفته میشود) تاکنون کجا بوده و چرا یکباره ظاهر شده است؟ ادامه داد: پاسخ نخست برای این پرسش آن است که یا این شیء اخیرا در جایی از قلمرو ایران که میتواند منشأ آثار دوره هخامنشی باشد، از طریق حفاری غیرمجاز و قاچاق بهدست آمده و به خارج از کشور راه یافته است که بدترین سناریو ممکن است، چون در اینصورت جرم و جنایت فرهنگی علیه تاریخ و فرهنگ ایران رخ داده است. با این شرایط، چه کسانی که عکس این خنجر را بازنشر میدهند و چه آنهایی که درباره آن تبلیغ مثبت میکنند، به پدیده وحشتناک و مخرب حفاریهای غیرقانونی و قاچاق در ایران و کشورهای همسایه که موجب پریشان شدن لایههای تاریخی و فرهنگی و به غارت رفتن میراث ملی میشود، دامن میزنند و این بدترین سناریو درباره این آکیناکه (خنجر) میتواند باشد.
او سپس بیان کرد: اگر مبنا را بر اصل بودن این شیء بگذاریم ـ که به نظرم نیست ـ و مشخص شود که این شیء در حفاری جدیدی به دست آمده و قاچاقی و غیرقانونی از ایران خارج شده است، میتوان از طریق مجاری قانونی علیه کسانی که این شیء را به نمایش گذاشته و آن را از ایران خارج کردهاند دعوی حقوقی مطرح کرد.
این باستانشناس ادامه داد: پاسخ دوم برای آن پرسش و سناریو درست و معقولتر این است که باستانشناسی و تاریخ هنر تاریخچه اشیاء ایرانی را که از دورههای تاریخی مختلف همچون ماد، هخامنشی، اشکانی، ساسانی و به طور کل آسیای غربی در دنیا پراکنده شدهاند میشناسد، چون بعد از رنسانس بسیاری از این اشیاء به دست خاندانهای بزرگ و ثروتمند اروپایی و فئودالهای عتیقهباز و کلکسیونردارها افتاده است، کنتها و اشراف آلمانی، انگلیسی و فرانسوی که مجموعههای شرقی و مصری، ایرانی، چینی و هندی را جمعآوری کردهاند که ردِ همه آنها مشخص است، چون شناسنامه دارند، مثلا در دوره پهلوی زمانی که میخواستند موزه «رضا عباسی» را بنا کنند، بنیاد پهلوی تعداد زیادی اشیاء ایرانی در اختیار مجموعهداران اروپایی و آمریکایی را خرید و به این موزه هدیه کرد. همه این آثار شناسنامه داشته و از حدود ۲۰۰ سال پیش قابل پیگیری و مشخص بود که در اختیار چه افرادی و مجموعههایی قرار داشته است و چگونه و به کدام موزه و مجموعهها راه یافته است.
ملکزاده افزود: بر همین اساس، شیئی نداریم که یکباره ظاهر شده باشد. این اشیاء معمولا در اختیار مجموعهداران شناختهشده است که از این طریق به موزهها میرسد، مثلا خانواده «سکلر» که ثروتمند و مجموعهدار بودند اشیاء تاریخی در اختیار خود را اواخر دهه ۱۹۹۰ میلادی به موزه بریتانیا تحویل دادند و این موزه هر سال با ثروت وقفی این خانواده همایش علمی برگزار میکند و درباره اشیاء ایران باستان و آسیای غربی سخنرانیهای علمی انجام میدهد. حتی قفسه و ویترینی در موزه بریتانیا به نام این خانواده وجود دارد. بنابراین رَدِ آثار تاریخی در اختیار خانوادههای ثروتمند و مجموعهداران تاریخی معلوم است. این اشیاء معمولا در دورهای نامشخص قاچاق شده و به خارج از کشور راه یافتهاند و در بین این خانوادهها دست به دست میشوند.
او همچنین به یک مورد اهدایی دیگر به موزه ایران باستان اشاره کرد و گفت: یک لیوان زرین با سر شیر در موزه ایران باستان نگهداری میشود که بانک ملی آن را از یک مجموعهدار آمریکایی خرید و به این موزه اهدا کرد. اسم و رسم مجموعهدار مشخص بود و در کتابهای خیلی قدیمیتر هم اسم مجموعهدار آن ذکر شده است، ولی این مجموعه اکنون وجود ندارد، چون گنجینه آن خریداری شده است.
این باستانشناس اظهار کرد: باستانشناسان مجموعههای فرهنگی آسیای غربی را میشناسند، تعدادی از آنها در اختیار کلکسیونداران اروپایی و آمریکایی است و بعد از جنگ جهانی دوم هم که ژاپن و کره ثروتمند شدند تعدادی از خانوادههای این کشورها اشیاء آسیای غربی را خریداری کردند که در موزه ژاپن نمونههایی از اشیاء تاریخی ایران از جمله کلماکره (لرستان) و گنجینه جیحون نیز دیده میشود و شیوه رسیدن این اشیاء هم به این کشورها مشخص است. در ۱۰ تا ۲۰ سال اخیر هم شیخنشینان خلیج فارس مثل امیر قطر و امارات هم علاقهمند شدهاند و برای مجموعههای شخصی خود اشیاء تمدنهای آسیای غربی را میخرند.
ملکزاده با اشاره به خنجر طلایی منسوب به اردشیر اول هخامنشی، این نکته را مطرح کرد که شیئی با این زیبایی و پرکاری نمیتواند یکباره ظاهر شود، شناسنامه نداشته باشد و معلوم نباشد از کجا آمده است، پس یا از یک حفاری قاچاق به دست آمده که جنایت علیه فرهنگ ایران است و یا جعل شده است.
بدترین گافها در جعل
او سپس به تزئینات این خنجر که آن را شاهدی بر جعلی بودن آن میداند، پرداخت و توضیح داد: در نقش بار عام تخت جمشید تصویر این نیام و خنجر را مشاهده میکنید که ظریفترین حجاری عهد باستان را دارد و اکنون در طبقه اول موزه ایران باستان نگهداری میشود. تزئینات آن بسیار ظریف، معقول و به اندازه است، درحالی که در نیام به نمایش گذاشتهشده در نمایشگاه موزه گتی، به نظر میرسد تلاش شده در تزئینات هر آنچه عنصر نگارهشناسی هخامنشی است، استفاده شود در نتیجه صحنههایی خیلی خیلی شلوغ پدید آمده است. علاوهبر این، بعضی آیتمهای نگارهشناسی که در حجاریهای سنگی استفاده میشده و در اشیاء فلزی اصلا به کار نمیرفته، روی این نیام جعل شده است و صحنهای عجیب و شلوغ را به وجود آورده است. آکیناکسهایی که از فرهنگ سکایی در حفاریهای حدود ۲۰۰ سال پیش در جنوب روسیه و اوکراین امروزی بهدست آمده و در موزه هرمیتاژ روسیه نگهداری میشوند هم تزئیناتی تا این حد شلوغ ندارند. یک آکیناکس از گنجینه جیحون در موزه بریتانیا نگهداری میشود که آن هم نقوش شلوغ تا این حد ندارد، تزئینات آن هم خیلی مرتب و ظریف است.
ملکزاده به نکته دیگر این خنجر که دالِ بر اصل نبودن آن میداند، اشاره کرد و افزود: در عکسهای جدید متوجه شدیم دسته و قبضه شیء طلایی است، اما تیغه آهنی بوده و زنگ زده و فرو ریخته. این درحالی است که ما میدانیم آکیناکس با اینکه سلاح جنگاوران بوده و میتوانسته تیغه آن از فلزهای دیگر باشد، اما آکیناکسِ متعلق به شاه تشریفاتی است که نمونههای آن در موزه ایران باستان و بریتانیا موجود است. جنس آکیناکسهای تشریفاتیِ شاهانه یکسره از طلا است و این خنجر اگر واقعا متعلق به یک شاه هخامنشی بوده باشد نمیتوانسته تیغه آهنی داشته باشد، چون قرار نبود شاه هخامنشی از آن در میدان جنگ استفاده کند. خنجر تشریفاتی و تزئینی برای شخص شاه بوده است و به نظر میرسد جاعل از این موضوع آگاهی نداشته است.
این باستانشناس ادامه داد: مهمترین و به عبارتی بدترین شاهد بر جعل بودن این خنجر، قسمت انتهای نیام یا پاشنه آن است؛ اروپاییها این قسمت را در انتشارات خود «شیپ» با دیکته Chape نامیدهاند که ما واژه برابر «پاشنه نیام» را استفاده میکنیم. بر اساس مستندات، جنس این قسمت معمولا از طلا نیست و از استخوان و عاج ساخته میشد و به نیام آکیناکس اضافه میشد. در نیام گنجینه جیحون در موزه بریتانیا نیز مشاهده میشود که قسمت «شیپ» یا پاشنه افتاده است و حتی وقتی خواستند آن را بازسازی کنند، جای این قسمت را خالی گذاشتهاند. در نقش بار عام تخت جمشید نیز به دلیل آنکه روی سنگ حجاری شده است جنس پاشنه نیام مشخص نیست و جاعل به تصور اینکه جنس این قسمت هم از طلا است، آکیناکس را سراسر از جنس طلا ساخته است. این بدترین گاف (اشتباه) بوده است، چون شیپها یا پاشنه نیام آکیناکس هخامنشی از عاج و استخوان ساخته شده و در موارد نادر از سنگهای قیمتی استفاده است.
او سپس بیان کرد: جالب است بدانید چون این آکیناکسها از جنس طلا بوده، در گذر زمان طلای آن را میربودند و شیپ و پاشنه آن را که از جنس عاج و استخوان بود در محل جا میگذاشتند و ما در حفاریها تعداد زیادی از این پاشنهها را یافتهایم که نیام آن موجود نبوده است.
ملکزاده مجموعه این عوامل و دلایل، از جمله نامشخص بودن شناسنامه این خنجر، فراوانی نقوش و نگارههای هخامنشی، تیغه آهنی و جنس یکسره طلای آن را هشداری بر نااصل بودن این آکیناکس دانست.
این باستانشناس گفت: با توجه به آنچه شرح دادم این واکنش از سوی موزهها طبیعی است. به هر حال این شیء برای نمایش به امانت به موزه گتی سپرده شده و هدیه داده نشده است و موزه هم صاحب شیء نیست و احتمالا صاحب شیء دوست ندارد آکیناکس اصالتسنجی شود.
این خنجر طلایی بحثبرانگیز منسوب به اردشیر هخامنشی در کنار حدود ۲۰۰ شیء تاریخی دیگر در نمایشگاه «ایرانباستان، جهان کلاسیک» از ششم آوریل (چهارشنبه ۱۷ فروردینماه) در موزه گتیویلا در شهر لسآنجلس آمریکا به نمایش گذاشته شده است. آثار به نمایش گذاشتهشده از موزههای ایالات متحده آمریکا، اروپا و خاورمیانه، از جمله متروپولیتن، موسسه شرقشناسی شیکاگو، لوور و برلین و همچنین مجموعههای خصوصی گردآوری شده و قرار است تا ششم اگوست برابر با ۱۷ مرداد در این موزه برپا باشد.
فری اسپایر، متصدی ارشد آثار باستانی در موزه گتی، گفته است: «بسیاری از اشیاء قابل توجه ایران باستان که حدود ۱۲۰۰ سال را در بر میگیرند، برای نخستین بار در ایالات متحده به نمایش گذاشته شدهاند.»