میخواهم زنده بمانم…
حمیدرضا بیژنی، جامعه شناس در گفت وگو با استاک، به بررسی ریشههای اتوبوس خوابی در تهران پرداخت و گفت: یکی از وظایف مسئولان و مدیران شهری شناخت آسیبهای موجود در سطح شهر و کمک به بهبود و مدیریت آنها است. صرف وجود چند گرم خانه که نمیتواند مشکلات مسکن اقشار آسیب پذیر را بر طرف کند.
وی با اشاره به اینکه چندی است که در خبرگزاریهای رسمی با پدیدهای به نام «اتوبوس خوابی» آشنا شدهایم؛ افرادی که به متصدیان وسایل حملونقل عمومی ازجمله اتوبوسهای خط واحد پول میدهند تا بتوانند شب را در آن به صبح برسانند اظهار کرد: سؤالی که مطرح میشود این است که چرا افراد باید دست به چنین کاری بزنند؟ در ظاهر پاسخ آسان است؛ این افراد پول ندارند، یا خانه ندارند. اما اگر این چنین است پس چه تفاوتی میان این افراد با کارتنخوابها یا زاغهنشینان میتوان قائل شد؟ و آیا اساساً تفاوتی وجود دارد؟.
وی افزود: پدیدههایی همچون بیخانمانی، کارتنخوابی، زاغهنشینی، حاشیهنشینی و … موضوعاتی هستند که اگرچه میتوان تفاوتهایی را برای هرکدامشان برشمرد، اما در سنخی مشابه قرار دارند که میتوان در نهایت ریشههای مشترکی برای آنها برشمرد. اما این ریشههای مشترک کدماند و نقاط تمایزی که میان آنها حائل میافکند کدام است؟.
این جامعه شناس با بیان اینکه مسئله بیخانمانی و حاشیهنشینی را در ساحت ریشهیابی میتوان با رویکردی تاریخی به پیدایش عصر مدرن و رویکردهای اقتصادی نوینی گره زد که از جمله شاخصههای مهم آن مرکزیت گرایی است گفت: اقتصادهای جهان با همه تفاوتها و شباهتهایشان و با وجود نقاط تمایز و تشابه گوناگون، وجهی غالب دارند و آن تمرکز انباشت سرمایه و امکانات در نقاطی خاص و مشخص است.
میخواهم زنده بمانم…
بیژنی ادامه داد: اگرچه در دهههای اخیر بسیاری از کشورها درصدد رفع این نابرابری برآمدند، اما این تنها یک امر واکنشی جهت کاهش آسیبها است و ریشههای بنیادین این مسیر را تغییر نخواهد داد. از اینروست که در هرکجا که حرکت به سمت مسیر اقتصادی مدرن آغاز شد، بهتبع آن حاشیهنشینی و بیخانمانی گسترش یافت. بهعبارتدیگر اساساً در چنین بافتاری است که این نوع از مسائل اجتماعی متولد میشوند. با در نظر گرفتن این نکته، در نگاهی تاریخی میتوانیم پیدایش و رونق حاشیهنشینی و بیخانمانی در تهران را در دهه چهل و پنجاه شمسی بیابیم. یعنی درست زمانی که حکومت مرکزی با انجام اصلاحات ارضی و حرکت بهسوی نظام صنعتی که درحرکتی جهانگیر به اقصی نقاط دنیا خود را گسترانیده بود، درصدد تغییر ساختار اقتصادی و اداری کشور برآمد.
وی با بیان اینکه بدین ترتیب از این دوران بود که حرکت مسیر اقتصادی دولت مرکزی ایران به سمت سیستم اقتصادی مدرن، سبب رشد تمرکزگرایی در ساحت شغلی و اقتصادی شد، پدیدهای که منجر به رونق مهاجرت از شهرها و روستاهای سراسر ایران به سمت تهران و سایر شهرهای بزرگ شد و درنهایت ایران را نیز همچون سایر نقاط دنیا درگیر مسائل و آسیبهای زندگی در جهان سرمایهداری کرد گفت: بنابراین زمانی که میخواهیم با مسائلی همچون اتوبوس خوابی مواجه شویم لاجرم باید به ساختارهای کلان اقتصادی توجه کنیم و ریشههای این مسئله را در مسیری که این ساختارها در پیشگرفتهاند بیابیم. ریشهای که در قالبهای گوناگون حاشیهنشینی، زاغهنشینی، کارتنخوابی و اتوبوس خوابی و انواع مدلهای دیگری که در آینده نیز ممکن است با آن مواجه شویم مشترک است. اما نقطه تفاوت کجا است؟ بهعبارتدیگر اتوبوس خوابی چه وجه تمایزی با سایر اشکال بیخانمانی و حاشیهنشینی دارد؟ نکات قابلتوجه دراینباره چیست؟.
این جامعه شناس اضافه کرد: اعتبار، ارزش و جایگاه انسان همواره به میزان سلامت عقل، بزرگی روح و باورها و امیدهایی است که در سر و دل دارد. انسان مطابق با شرایط و روحیات خود تصمیم میگیرد. زمانی که فردی تصمیم میگیرد شب خود را در یک اتوبوس سر کند و از خوابیدن در پارک یا گرمخانهها اجتناب میکند، بدون تردید دلیلی دارد. چیزی وجود دارد که او را به این سمت هدایت میکند. بهترین شیوه برای نزدیک شدن به ذهنیات افراد درک شرایط و موقعیتهایی است که افراد در آن قرار میگیرند؛ درک موقعیت و شرایط افراد عبارت است از درک ساحتهای معانی زندگی روزمره در جهان معاصر که با چارچوبی پدیدارشناسانه بهتر درک میشود.
میخواهم زنده بمانم…
بیژنی از جمله مهمترین تغییراتی که جهان معاصر شاهد آن بوده است را تغییر در معانی زمان و مکان دانست و اظهار کرد: گسستگی مرزهای مدون عصر مدرن سبب پیدایش سیالیتی شده است که مبتنی بر پیامدهای متنوع آن در زندگی انسان امروزی، از آن بهعنوان عصر پستمدرن یاد میشود. از این منظر است که اتوبوس را میتوان بهمثابه زاغهای سیال دید که انسان امروزی برای فرار از پذیرش این باور که در جهان تعیین زده شده رو به توسعه از قطار حرکت باز نمانده است و تنها با لختی درنگ و استراحت در خودرویی که در حال حرکت است میتواند از عقبماندگی جبران نشدنی در جهانی که بهواسطه هوشمندی دیجیتال و فروریختگی مرزهای مکانی در هر ثانیه مسیری نو پیدا میکند، پیشگیری کند.
وی ادامه داد: انسانی که اتوبوس را به جای زاغهنشینی انتخاب کرده است از پذیرش شکست خود سر باز می زند و امید دارد که تنها با روشن شدن هوا میتواند قدمی بهسوی رهایی از وضعیت بغرنج خود بیابد، امیدی که گویی نشئت گرفته از خاطراتی هستند که از زندگی در ساختار مستحکم خانواده در ذهن دارد و پذیرش فروریختگی همیشگی آن را برایش دشوار کرده است. شخصی که در اتوبوس میخوابد امید به ایستادنی دوباره دارد و با باور به فردیت ارزشمند خود، همچنان برای بازپسگیری زندگی آبرومندانه یک شهروند قابلاحترام، در تلاش است.
این جامعه شناس افزود: او حاضر به حضور در گرمخانه نیست؛ چراکه خویشتن را ارزشمندتر از آن میداند تا با جمعی آسیبپذیر یکسان تلقی شود. او این معنا را نمیپذیرد چراکه زندگی انسان موفق امروزی را منوط به موفقیتش برای حفظ آن فردیت میداند و این فردیت است که او را امیدوار به تحقق خویشتن نگاه داشته است. او قائل به این است که من یک شهروند قابلاحترام هستم که تنها برای گذر از شرایط دشوار و رسیدن به ایستگاه آرامش در این اتوبوس خواهم خفت. او با این انتخاب در حال بیان این نکته است که من کارتنخواب نیستم، من متجاهر نیستم، من شکستخورده نیستم، من فروریخته نیستم؛ او میگوید که من میخواهم زنده بمانم و خانه منتظر رسیدن من است.
میخواهم زنده بمانم…
بیژنی با بیان اینکه از این حیث است که اتوبوس خوابان را میتوان گروهی به شمار آورد که در یک دهه فشار اقتصادی اخیر کمرهایشان خم شده، اما حاضر به پذیرش شکست نیستند گفت: آنها احتمالاً گروه هایی نزدیک به قشر طبقه آبرومند کارگر و متوسط هستند که اگرچه همواره صورت خود را با سیلی سرخ میکردند اما تن به دراز کردن دست به سوی دیگران نداده و در تلاشاند تا هویت حقیقی خویش را دوباره بیابند.
وی در پاسخ به این پرسش ها که اگر مسائل این اندازه کلان هستند، پس نقش مسئولان چه میشود؟ سیاستگذاران شهری در این میان چه جایگاهی دارند؟ و برای این موضوع چه راهحلهایی می توان اندیشید؟ گفت: برای پاسخ به این سؤال ها و آگاه شدن از اینکه مسئولیت اصلی بهبود و مدیریت شرایط بر عهده کیست؟ ابتدا باید با ساختار نهادی مدیریتی کشور آشنا شویم.
وی افزود: در بسیاری از کشورهای دنیا، مسئولیت توسعه اقتصادی و رونق زندگی تا حدی قابلتوجه بر عهده مسئولان محلی و منطقهای است. این موضوع است که سبب میشود تا سطح مطالبه گری از مدیران محلی و منطقهای در بخشهای متنوع جایگاه قابلتوجهی داشته باشد اما همانطور که میدانیم در ایران شیوه مدیریت، مدیریت مرکزی است و سیاستگذاریها پیوسته از بالا به پایین ارسال میشوند. ازاینروست که هنگام پاسخگویی نیز مطالبه گری باید متوجه سطوح بالاتری باشد که سیاستهای کلان اقتصادی و مدیریتی کشور را تعیین میکنند. بدین ترتیب هنگامیکه میخواهیم از منظر ریشهیابی با این مسئله مواجه شویم باید بدانیم که ریشههای مسئله اتوبوس خوابی، سیاستهای کلانی است که شکافهای عمیقی را میان نیازمندیهای یک زندگی آبرومند و توانگری بخشهای مختلف جامعه پدید آورده است.
این جامعه شناس تصریح کرد: البته این موضوع اما بههیچوجه به این معنا نیست که مسئولان و مدیران شهری را از هرگونه مسئولیت در این زمینه مبرا کنیم؛ چراکه یکی از وظایف مسئولان و مدیران شهری شناخت آسیبهای موجود در سطح شهر و کمک به بهبود و مدیریت آنها است. وظیفهای که گاه با برنامهریزی و ارائه مشاوره به سطوح بالاتر تحقق میپذیرد و گاه با انجام عملی طرحهای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی برای محلات و مناطق صورت میگیرد. اما مسئله حیاتی در این موضوع این است که ما آگاه باشیم که هنگام مواجهه با این موضوع ما با انسانها مواجه هستیم. انسانهایی که تمام نیازشان خوراک و پوشاک و مسکن نیست؛ آنها نیازمند حفظ احترام و آبروی خود هستند. آنها باید احساس شهروند بودن را در تکتک راهحلها درک کنند.
میخواهم زنده بمانم…
بیژنی افزود: صرف وجود چند گرم خانه که نمیتواند مشکلات مسکن اقشار آسیب پذیر را بر طرف کند. آیا شهرداری تاکنون به این موضوع پرداخته است که یک شب خوابیدن انسان در گرمخانه و یا سولههایی که به عنوان مکانی ذخیره گاه به آن اشاره میشود چه پیامدهای روحی و روانی برای یک شهروند محترم به همراه خواهد داشت؟ کسانی که در اتوبوس میخوابند الزاماً معتاد و متجاهر نیستند. آنها شهروندانی هستند که غرور، شخصیت و هویتشان آسیب دیده و تمام مسئولان در هر سطحی مبتنی بر توان و مسئولیتشان موظفاند برای آنها چاره جویی کنند تا در اسرع وقت زندگی آبرومند و مسکن و شغلی پایدار و مطمئن در شأن یک انسان برای آنها تأمین شود.